قانون آیین دادرسی کیفری 1378
قانون آیین دادرسی کیفری 1378 مشتمل بر سیصد و هشت ماده و هشتاد و چهار تبصره مصوب 1378/06/28
وضعیت اعتبار: منسوخ
این قانون بواسطه ماده 570 قانون آیین دادرسی کیفری سال 1392 در موارد مغایر منسوخ گردیده است: ماده 570 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392/12/04: از تاریخ لازم الاجرا شدن این قانون، قوانین موقتی محاکمات جزایی (آیین دادرسی کیفری) مصوب 1291/05/30، قانون راجع بـه محاکمه و مجازات ماموران بـه خدمات عمومی مصوب 1315/02/06، لایحه مربوط بـه تشکیل دیوان کیفر کارکنان دولت و طرز تعقیب ماموران دولتی در محل خدمت مصوب 1334/02/19، مواد (6)، (15)، (17)، (18)، (21)، (22)، (23)، (24) و (25) از قانون اصلاح پاره ای از قوانین دادگستری مصوب 1356/03/25، لایحه قانونی تشکیل دادگاه های عمومی مصوب 1358/07/10 شورای انقلاب، لایحه قانونی راجع بـه ماموران سازمان قند و شکر کـه مامور کشف و تعقیب جرایم مربوط بـه اخلال کنندگان در امر عرضه، توزیع و یا فروش قند و شکر می شوند مصوب 1359/04/21 شورای انقلاب، قانون تشکیل دادگاه های سیار مصوب 1366/06/01، مواد (1)، (7)، (8)، (9)، (16)، (17)، (22) و (26) و تبصره (1) از ماده (28) در رابطه با امور کیفری و مواد (3)، (5) و بند (ج) و تبصره های (1) و (2) از ماده (14) و ماده (18) و تبصره (1) تا (6) از ماده (20) از قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب 1373/04/15، ماده (1) از قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی مصوب 1377/08/10، قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب (در امور کیفری) مصوب 1378/06/28، ماده (21) قانون اصلاح قانون بیمه اجباری مسئولیت مدنی دارندگان وسایل نقلیه موتوری زمینی در مقابل شخص ثالث مصوب 1387/02/31، ماده (32) قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر و الحاق موادی بـه آن مصوب 1376/08/17 مجمع تشخیص مصلحت نظام، قانون تفسیر ماده (18) قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب مصوب 1387/09/10 و اصلاحات و الحاقات بعدی آنها و سایر قوانین در موارد مغایر، نسخ می شود.
شناسنامه قانون آیین دادرسی کیفری 1378:
تاریخ تصویب: 1378/06/28
مرجع تصویب: مجلس شورای اسلامی
تاریخ روزنامه رسمی: 1378/07/18
متن قانون آیین دادرسی کیفری 1378:
کتاب دوم ـ در امور کیفری کلیات
ماده 1 ـ آیین دادرسی کیفری مجموعه اصول و مقرراتی است کـه برای کشف و تحقیق جرایم و تعقیب مجرمان و نحوه رسیدگی و صدور رای و تجدیدنظر و اجرای احکام و تعیین وظایف و اختیارات مقامات قضایی وضع شده است.
بیشتر بخوانید:
مجموعه مقررات مرتبط با قانون دادرسی کیفری 1378
نظریات مشورتی مرتبط با موضوعات دادرسی کیفری
آرای وحدت رویه قضایی مرتبط با موضوعات دادرسی کیفری
آرای دیوان عدالت اداری مرتبط با موضوعات کیفری
ماده 2 ـ کلیه جرایم دارای جنبه الهی است و بـه شرح ذیل تقسیم می گردد:
اول ـ جرایمی کـه مجازات آن در شرع معین شده مانند موارد حدود و تعزیرات شرعی.
دوم ـ جرایمی کـه تعدی بـه حقوق جامعه و یا مخل نظم همگانی می باشد.
سوم ـ جرایمی کـه تعدی بـه حقوق شخص یا اشخاص معین حقیقی یا حقوقی است.
تبصره 1 ـ تعزیرات شرعی عبارت است از مجازاتی کـه در شرع مقدس اسلام برای ارتکاب فعل حرام یا ترک واجب بدون تعیین نوع و مقدار مجازات، مقرر گردیده و ترتیب آن بـه شرح مندرج در قانون مجازات اسلامی می باشد.
تبصره 2 ـ جرمی کـه دارای دو جنبه باشد می تواند موجب دو ادعا شود:
الف ـ ادعای عمومی برای حفظ حدود الهی و حقوق و نظم عمومی.
ب ـ ادعای خصوصی برای مطالبه حق از قبیل قصاص و قذف یا ضرر و زیان اشخاص حقیقی یا حقوقی.
ماده 3 ـ تعقیب متهم و مجرم از جهت جنبه الهی و حفظ حقوق عمومی و حدود اسلامی برابر ضوابط قانونی بـه عهده رییس حوزه قضایی می باشد و از جهت جنبه خصوصی با تقاضای شاکی خصوصی شروع می گردد.
ماده 4 ـ جرایم از جهت اقامه و تعقیب دعوا بـه سه دسته بـه شرح زیر تقسیم می شوند:
1 ـ جرایمی کـه تعقیب آنها بـه عهده رییس حوزه قضایی است، چه شاکی خصوصی شکایت کرده یا نکرده باشد. رییس حوزه قضایی می تواند این وظیفه را بـه یکی از معاونان خود تفویض کند.
2 ـ جرایمی کـه با شکایت شاکی تعقیب می شوند و با گذشت وی تعقیب موقوف نخواهد شد.
3 ـ جرایمی کـه با شکایت شاکی تعقیب می شوند و با گذشت وی تعقیب موقوف خواهد شد.
تبصره ـ تفکیک و تعیین اینکه امر جزایی تابع کدام یک از انواع یاد شده است بـه موجب قانون می باشد.
ماده 5 ـ تعقیب امر جزایی فقط نسبت بـه مباشر، شریک و معاون جرم خواهد بود.
ماده 6 ـ تعقیب امر جزایی و اجرای مجازات کـه طبق قانون شروع شده باشد موقوف نمی شود، مگر در موارد زیر:
اول ـ فوت متهم یا محکوم علیه در مجازات های شخصی.
دوم ـ گذشت شاکی یا مدعی خصوصی در جرایم قابل گذشت.
سوم ـ مشمولان عفو.
چهارم ـ نسخ مجازات قانونی.
پنجم ـ اعتبار امر مختومه.
ششم ـ مرور زمان در مجازات های بازدارنده.
تبصره ـ هر گاه مرتکب جرم قبل از صدور حکم قطعی مبتلا بـه جنون شود تا زمان افاقه تعقیب متوقف خواهد شد.
ماده 7 ـ هر گاه تعقیب امر جزایی بـه جهتی از جهات قانونی موقوف و یا منتهی بـه صدور حکم برائت شود، رسیدگی بـه جهات دیگر انجام خواهد گرفت.
ماده 8 ـ در مواردی کـه تعقیب امر جزایی با گذشت شاکی یا مدعی خصوصی موقوف می شود. هر گاه شاکی یا مدعی خصوصی پس از صدور حکم قطعی گذشت کند اجرای حکم موقوف می شود و چنانچه قسمتی از حکم اجراء شده باشد بقیه آن موقوف و آثار حکم مرتفع می شود مگر اینکه در قانون ترتیب دیگری مقرر شده باشد.
ماده 9 ـ شخصی کـه از وقوع جرمی متحمل ضرر و زیان شده و یا حقی از قبیل قصاص و قذف پیدا کرده و آن را مطالبه می کند مدعی خصوصی و شاکی نامیده می شود. ضرر و زیان قابل مطالبه بـه شرح ذیل می باشد:
1 ـ ضرر و زیان های مادی کـه در نتیجه ارتکاب جرم حاصل شده است.
2 ـ منافعی کـه ممکن الحصول بوده و در اثر ارتکاب جرم، مدعی خصوصی از آن محروم و متضرر می شود.
ماده 10 ـ در امور مالی هر گاه قبل از صدور حکم قطعی، متهم فوت کند ادعای خصوصی بـه قوت خود باقی است. اسقاط حقوق عمومی بـه جهتی از جهات قانونی موجب اسقاط حقوق خصوصی نمی شود.
ماده 11 ـ پس از آنکه متهم تحت تعقیب قرار گرفت مدعی یا شاکی می تواند اصل یا رونوشت تمامی دلایل و مدارک خود را جهت پیوست بـه پرونده بـه مرجع تعقیب تسلیم کند و نیز می تواند قبل از اعلام ختم دادرسی تسلیم دادگاه نماید. مطالبه ضرر و زیان مستلزم رعایت تشریفات آیین دادرسی مدنی می باشد.
ماده 12 ـ هر گاه دادگاه متهم را مجرم تشخیص دهد مکلف است ضمن صدور حکم جزایی حکم ضرر و زیان مدعی خصوصی را نیز طبق دلایل و مدارک موجود صادر نماید مگر اینکه رسیدگی بـه ضرر و زیان محتاج بـه تحقیقات بیشتری باشد کـه در این صورت دادگاه حکم جزایی را صادر، پس از آن بـه دادخواست ضرر و زیان رسیدگی کرده و حکم مقتضی صادر می نماید.
ماده 13 ـ هر گاه ضمن رسیدگی مشخص شود اتخاذ تصمیم منوط است بـه امری کـه رسیدگی بـه آن در صلاحیت دادگاه دیگری است و یا ادامه رسیدگی بـه آن در همان دادگاه مستلزم رعایت تشریفات دیگر آیین دادرسی می باشد قرار اناطه صادر و بـه طرفین ابلاغ می شود، ذی نفع مکلف است ظرف یک ماه موضوع را در دادگاه صالح پیگیری و گواهی آن را بـه دادگاه رسیدگی کننده ارائه و یا دادخواست لازم بـه همان دادگاه تقدیم نماید. در غیر این صورت دادگاه بـه رسیدگی خود ادامه داده و تصمیم مقتضی خواهد گرفت.
ماده 14 ـ در صورتی کـه رسیدگی بـه موضوع از جمله مسائلی باشد کـه در محدوده اختیارات تفویضی بـه قاضی رسیدگی کننده نباشد قرار امتناع از رسیدگی صادر و موضوع را جهت تعیین دادرس یا ارجاع بـه شعبه دیگر بـه اطلاع رییس حوزه قضایی می رساند.
باب اول: کشف جرم و تحقیقات مقدماتی
فصل اول ـ ضابطین دادگستری و تکالیف آنان
ماده 15 ـ ضابطین دادگستری مامورانی هستند کـه تحت نظارت و تعلیمات مقام قضایی در کشف جرم و بازجویی مقدماتی و حفظ آثار و دلایل جرم و جلوگیری از فرار و مخفی شدن متهم و ابلاغ اوراق و اجرای تصمیمات قضایی بـه موجب قانون اقدام می نمایند و عبارتند از:
بیشتر بخوانید:
مجموعه مقررات مرتبط با قانون دادرسی کیفری 1378
نظریات مشورتی مرتبط با موضوعات دادرسی کیفری
آرای وحدت رویه قضایی مرتبط با موضوعات دادرسی کیفری
آرای دیوان عدالت اداری مرتبط با موضوعات کیفری
1 ـ نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران.
2 ـ رؤسا و معاونین زندان نسبت بـه امور مربوط بـه زندانیان.
3 ـ مامورین نیروی مقاومت بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کـه بـه موجب قوانین خاص و در محدوده وظایف محوله ضابط دادگستری محسوب می شوند.
4 ـ سایر نیروهای مسلح در مواردی کـه شورای عالی امنیت ملی تمام یا برخی از وظایف ضابط بودن نیروی انتظامی را بـه آنان محول کند.
5 ـ مقامات و مامورینی کـه بـه موجب قوانین خاص در حدود وظایف محوله ضابط دادگستری محسوب می شوند.
تبصره ـ گزارش ضابطین در صورتی معتبر است کـه موثق و مورد اعتماد قاضی باشند.
ماده 16 ـ ضابطین دادگستری مکلفند دستورات مقام قضایی را اجرا کنند. در صورت تخلف بـه سه ماه تا یکسال انفصال از خدمت دولت و یا از یک تا شش ماه حبس محکوم خواهند شد.
ماده 17 ـ ریاست و نظارت بر ضابطین دادگستری از حیث وظایفی کـه بـه عنوان ضابط بـه عهده دارند با رییس حوزه قضایی است.
ماده 18 ـ ضابطین دادگستری بـه محض اطلاع از وقوع جرم، در جرایم غیر مشهود مراتب را جهت کسب تکلیف و اخذ دستور لازم بـه مقام ذی صلاح قضایی اعلام می کنند و در خصوص جرایم مشهود تمامی اقدامات لازم را بـه منظور حفظ آلات و ادوات و آثار و علائم و دلایل جرم و جلوگیری از فرار متهم و یا تبانی، معمول و تحقیقات مقدماتی را انجام و بلافاصله بـه اطلاع مقام قضایی می رسانند.
ماده 19 ـ تحقیقات مقدماتی مجموعه اقداماتی است کـه برای کشف جرم و حفظ آثار و ادله وقوع آن و تعقیب متهم از بدو پیگرد قانونی تا تسلیم بـه مرجع قضایی صورت می گیرد. ضابطین دادگستری حق اخذ تامین از متهم را ندارند.
ماده 20 ـ ضابطین دادگستری مکلفند در اسرع وقت و در مدتی کـه مقام قضایی تعیین می نماید نسبت بـه انجام دستورات و تکمیل پرونده اقدام کنند. چنانچه بهر علت اجرای دستور و یا تکمیل میسر نگردد موظفند در پایان هر ماه گزارش آنرا با ذکر علت بـه مقام قضایی ذی ربط ارسال نمایند. متخلف از این امر بـه مجازات مقرر در ماده (16) این قانون محکوم خواهد شد.
ماده 21 ـ جرم در موارد زیر مشهود محسوب می شود:
1 ـ جرمی کـه در مریی و منظر ضابطین دادگستری واقع شده و یا بلافاصله مامورین یاد شده در محل وقوع جرم حضور یافته یا آثار جرم را بلافاصله پس از وقوع مشاهده کنند.
2 ـ در صورتی کـه دو نفر یا بیشتر کـه ناظر وقوع جرم بوده اند و یا مجنی علیه بلافاصله پس از وقوع جرم شخص معینی را مرتکب جرم معرفی نماید.
3 ـ بلافاصله پس از وقوع جرم علائم و آثار واضحه یا اسباب و دلایل جرم در تصرف متهم یافت شود یا تعلق اسباب و دلایل یاد شده بـه متهم محرز شود.
4 ـ در صورتی کـه متهم بلافاصله پس از وقوع جرم قصد فرار داشته یا در حال فرار یا فوری پس از آن دستگیر شود.
5 ـ در مواردی کـه صاحبخانه بلافاصله پس از وقوع جرم ورود مامورین را بـه خانه خود تقاضا نماید.
6 ـ وقتی کـه متهم ولگرد باشد.
ماده 22 ـ هر گاه علائم و امارات وقوع جرم مشکوک بوده و یا اطلاعات ضابطین دادگستری از منابع موثق نباشد قبل از اطلاع بـه مقامات قضایی، تحقیقات لازم را بدون اینکه حق دستگیری یا ورود بـه منزل کسی را داشته باشند بـه عمل آورده و نتیجه را بـه مقامات یاد شده اطلاع می دهند.
ماده 23 ـ در مورد جرایم مشهود کـه رسیدگی بـه آنها از صلاحیت مقام قضایی محل خارج است، مقام قضایی محل مکلف است کلیه اقدامات لازم را برای جلوگیری از امحای آثار جرم و فرار متهم و هر تحقیقی کـه برای کشف جرم لازم بداند بـه عمل آورده و نتیجه اقدامات خود را سریعاً بـه مقام قضایی صالح اعلام نماید.
تبصره ـ در مورد اشخاصی کـه رسیدگی بـه جرایم آنان در صلاحیت دادگاه های مرکز می باشد ضمن اعلام مراتب منحصراً آثار و دلایل جرم جمع آوری و بلافاصله بـه مرکز ارسال خواهد گردید.
ماده 24 ـ ضابطین دادگستری نتیجه اقدامات خود را بـه اطلاع مرجع قضایی صالح می رسانند، در صورتی کـه مرجع مذکور اقدامات انجام شده را کافی نیافت می تواند تکمیل آن را بخواهد، در این مورد ضابطین مکلفند بـه دستور مقام قضایی تحقیقات و اقدامات قانونی را برای کشف جرم بـه عمل آورند، لیکن نمی توانند متهم را در بازداشت نگهدارند و چنانچه در جرایم مشهود بازداشت متهم برای تکمیل تحقیقات ضروری باشد موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً بـه متهم ابلاغ شود و حداکثر تا مدت (24) ساعت می توانند متهم را تحت نظر نگهداری نموده و در اولین فرصت باید مراتب را جهت اتخاذ تصمیم قانونی بـه اطلاع مقام قضایی برسانند مقام قضایی در خصوص ادامه بازداشت و یا آزادی متهم تعیین تکلیف می نماید. همچنین تفتیش منازل، اماکن و اشیاء و جلب اشخاص در جرایم غیر مشهود باید با اجازه مخصوص مقام قضایی باشد هر چند اجرای تحقیقات بطور کلی از طرف مقام قضایی بـه ضابط ارجاع شده باشد.
ماده 25 ـ ضابطین دادگستری پس از ورود مقام قضایی تحقیقاتی را کـه انجام داده اند بـه وی تسلیم نموده و دیگر حق مداخله ندارند، مگر بـه دستور مقام قضایی و یا ماموریت جدیدی کـه از طرف وی بـه آنان ارجاع می شود.
فصل دوم ـ اختیارات دادرس دادگاه و قاضی تحقیق
مبحث اول ـ شروع بـه رسیدگی و قرار بازداشت
ماده 26 ـ در حوزه هایی کـه شعب متعدد دادگاه تشکیل شده باشد، پرونده ها و شکایات واصله توسط رییس حوزه قضایی بـه شعب ارجاع می شود. رییس حوزه قضایی می تواند این وظیفه را بـه یکی از معاونین خود تفویض نماید. در غیاب رییس حوزه قضایی یا معاون وی و فوریت امر رؤسای شعب دیگر بـه ترتیب تقدم عهده دار ارجاع پرونده خواهند بود.
ماده 27 ـ رییس یا دادرس هر شعبه مکلف است تحقیقات لازم را شخصاً انجام دهد این امر مانع از آن نیست کـه با لحاظ موازین شرعی و مقررات قانونی پاره ای از تحقیقات و تصمیمات بـه دستور و زیر نظر قاضی دادگاه وسیله قضات تحقیق یا ضابطین دادگستری بـه عمل آید. تعیین قاضی تحقیق با رییس حوزه قضایی یا معاون وی خواهد بود.
ماده 28 ـ قاضی تحقیق زیر نظر قاضی دادگاه انجام وظیفه خواهد نمود و می تواند پاره ای از اقدامات و تحقیقات را مطابق مقررات ماده قبل از ضابطین دادگستری بخواهد، در این صورت نتیجه بـه قاضی تحقیق اعلام می شود.
ماده 29 ـ مقامات و اشخاص رسمی موظفند بـه هنگام برخورد با امر جزایی در حوزه کاری خود مراتب را بـه رییس حوزه قضایی یا معاون وی اطلاع دهند.
ماده 30 ـ قاضی دادگاه می تواند در تحقیقات مقدماتی حضور یابد و بر نحوه تحقیقات نظارت نماید.
ماده 31 ـ قاضی تحقیق در موقع تحقیقات، دستورات دادگاه را اجراء نموده و نتیجه آن را در صورت مجلس قید می کند و چنانچه در جریان اجرای دستور دادگاه دچار اشکالی شود بـه نحوی کـه انجام آن مقدور نباشد برای رفع اشکال مراتب را بـه قاضی دادگاه اعلام و طبق نظر دادگاه اقدام می نماید.
ماده 32 ـ در موارد زیر هر گاه قرائن و امارات موجود دلالت بر توجه اتهام بـه متهم نماید، صدور قرار بازداشت موقت جایز است:
الف ـ جرایمی کـه مجازات قانونی آن اعدام، رجم، صلب و قطع عضو باشد.
ب ـ جرایم عمدی کـه حداقل مجازات قانونی آن سه سال حبس باشد.
ج ـ جرایم موضوع فصل اول کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی.
د ـ در مواردی کـه آزاد بودن متهم موجب از بین رفتن آثار و دلایل جرم شده و یا باعث تبانی با متهمان دیگر یا شهود و مطلعین واقعه گردیده و یا سبب شود کـه شهود از ادای شهادت امتناع نمایند. همچنین هنگامی کـه بیم فرار یا مخفی شدن متهم باشد و بـه طریق دیگری نتوان از آن جلوگیری نمود.
ه ـ در قتل عمد با تقاضای اولیای دم برای اقامه بینه حداکثر بـه مدت شش روز.
تبصره 1 ـ در جرایم منافی عفت چنانچه جنبه شخصی نداشته باشد در صورتی بازداشت متهم جایز است کـه آزاد بودن وی موجب افساد شود.
تبصره 2 ـ رعایت مقررات بند (د) در بندهای (الف)، (ب) و (ج) نیز الزامی است.
ماده 33 ـ قرار بازداشت موقت توسط قاضی دادگاه صادر و بـه تایید رییس حوزه قضایی محل یا معاون وی می رسد و قابل تجدیدنظر خواهی در دادگاه تجدیدنظر استان ظرف مدت ده روز می باشد. رسیدگی دادگاه تجدیدنظر خارج از نوبت خواهد بود. در هر صورت ظرف مدت یک ماه باید وضعیت متهم روشن شود و چنانچه قاضی مربوطه ادامه بازداشت موقت متهم را لازم بداند بـه ترتیب یاد شده اقدام خواهد نمود.
تبصره ـ در صورتی کـه قرار بازداشت توسط رییس حوزه قضایی صادر شود و یا محل فاقد رییس حوزه قضایی و معاون باشد با اعتراض متهم پرونده بـه دادگاه تجدیدنظر ارسال خواهد شد. در صورتیکه دادگاه تجدیدنظر اعتراض متهم را وارد تشخیص دهد قرار بازداشت موقت را فسخ و پرونده بـه منظور اخذ تامین مناسب دیگر بـه دادگاه صادرکننده قرار اعاده می گردد.
بیشتر بخوانید:
مجموعه مقررات مرتبط با قانون دادرسی کیفری 1378
نظریات مشورتی مرتبط با موضوعات دادرسی کیفری
آرای وحدت رویه قضایی مرتبط با موضوعات دادرسی کیفری
آرای دیوان عدالت اداری مرتبط با موضوعات کیفری
ماده 34 ـ قاضی تحقیق می تواند در تمام مراحل تحقیقات، قرار بازداشت متهم و یا قرار اخذ تامین و یا تبدیل تامین را صادر نماید، در مورد قرار بازداشت و یا قرار تامینی کـه منتهی بـه بازداشت متهم شود مکلف است حداکثر ظرف مدت (24) ساعت پرونده را برای اظهارنظر نزد قاضی دادگاه ارسال کند، در صورت موافقت دادگاه با قرار بازداشت موقت و اعتراض متهم، برابر ماده (33) اقدام می شود. در مورد سایر قرارها در صورتی کـه قاضی دادگاه با آن موافق نباشد، راساً مبادرت بـه صدور قرار متناسب می نماید.
تبصره ـ تبدیل قرار تامین مذکور در این ماده در خصوص قرارهایی است کـه قاضی تحقیق راساً صادر کرده باشد.
ماده 35 ـ در موارد زیر با رعایت قیود ماده (32) این قانون و تبصره های آن هر گاه قرائن و امارات موجود دلالت بر توجه اتهام بـه متهم نماید صدور قرار بازداشت موقت الزامی است و تا صدور حکم بدوی ادامه خواهد یافت مشروط بر این کـه مدت آن از حداقل مدت مجازات مقرر قانونی جرم ارتکابی تجاوز ننماید.
الف ـ قتل عمد، آدم ربایی، اسید پاشی و محاربه و افساد فی الارض.
ب ـ در جرایمی کـه مجازات قانونی آن اعدام یا حبس دائم باشد.
ج ـ جرایم سرقت، کلاهبرداری، اختلاس، ارتشاء، خیانت در امانت، جعل و استفاده از سند مجعول در صورتی کـه متهم حداقل یک فقره سابقه محکومیت قطعی یا دو فقره یا بیشتر سابقه محکومیت غیر قطعی بـه علت ارتکاب هر یک از جرایم مذکور را داشته باشد.
د ـ در مواردی کـه آزادی متهم موجب فساد باشد.
هـ ـ در کلیه جرایمی کـه بـه موجب قوانین خاص مقرر شده باشد.
ماده 36 ـ در حقوق الناس جواز بازداشت متهم منوط بـه تقاضای شاکی است.
ماده 37 ـ کلیه قرارهای بازداشت موقت باید مستدل و موجه بوده و مستند قانونی و دلایل آن و حق اعتراض متهم در متن قرار ذکر شود. همچنین قاضی مکلف است در کلیه موارد پس از مهلت یک ماه در صورت ضرورت با ذکر دلایل و مستندات، قرار بازداشت موقت را تجدید و در غیر این صورت با قرار تامین مناسب متهم را آزاد نماید.
ماده 38 ـ دادرسان دادگاه و قضات تحقیق هنگامی اقدام بـه تحقیقات مقدماتی می نمایند کـه طبق قانون این حق را داشته باشند.
ماده 39 ـ دادرسان و قضات تحقیق باید در نهایت بی طرفی تحقیقات را انجام داده و در کشف اوضاع و احوالی کـه بـه نفع یا ضرر متهم است بی طرفی کامل را رعایت نمایند.
ماده 40 ـ دادرسان و قضات تحقیق مکلفند اقدامات فوری برای جلوگیری از امحای آثار و علائم جرم بـه عمل آورده و در تحصیل و جمع آوری اسباب و دلایل جرم بـه هیچ وجه نباید تاخیر نمایند.
ماده 41 ـ دادرسان و قضات تحقیق بر تحقیقات و اقدامات ضابطین دادگستری نظارت دارند و چنانچه تکمیل تحقیقات و اقدامات انجام شده را ضروری بدانند تصمیم مقتضی اتخاذ می نمایند.
ماده 42 ـ مقامات رسمی و ضابطین دادگستری موظفند دستورات دادرسان و قضات تحقیق را فوری، بـه موقع اجرا گذارند، متخلف از این ماده بـه مجازات مقرر در قانون مجازات اسلامی محکوم خواهد شد.
ماده 43 ـ در غیر موارد منافی عفت، دادرسان و قضات تحقیق می توانند اجرای تفتیش یا تحقیق از شهود و مطلعین یا جمع آوری اطلاعات و دلایل و امارات جرم و یا هر اقدام دیگری را کـه برای کشف جرم لازم بدانند با تعلیمات لازم بـه ضابطین ارجاع کنند این اقدامات ارزش اماره قضایی دارد.
تبصره ـ تحقیق در جرایم منافی عفت ممنوع است مگر در مواردی کـه جرم مشهود باشد و یا دارای شاکی خصوصی بوده کـه در مورد اخیر توسط قاضی دادگاه انجام می گیرد.
ماده 44 ـ هر گاه در برابر دادرسان و قضات تحقیق هنگام انجام وظیفه مقاومتی شود، دادرسان و قضات تحقیق می توانند از قوای نظامی و انتظامی استفاده کنند. قوای یاد شده مکلف بـه انجام آن هستند.
ماده 45 ـ دادرسان، قضات تحقیق و ضابطین نمی توانند بـه عذر این کـه متهم مخفی شده یا معین نیست و یا دسترسی بـه او مشکل است تحقیقات خود را متوقف سازند.
مبحث دوم ـ رد دادرسان و قضات تحقیق
ماده 46 ـ دادرسان و قضات تحقیق در موارد زیر باید از رسیدگی و تحقیق امتناع نمایند و طرفین دعوا نیز می توانند آنان را رد کنند:
بیشتر بخوانید:
مجموعه مقررات مرتبط با قانون دادرسی کیفری 1378
نظریات مشورتی مرتبط با موضوعات دادرسی کیفری
آرای وحدت رویه قضایی مرتبط با موضوعات دادرسی کیفری
آرای دیوان عدالت اداری مرتبط با موضوعات کیفری
الف ـ وجود قرابت نسبی یا سببی تا درجه سوم از هر طبقه بین دادرس یا قاضی تحقیق با یکی از طرفین دعوا یا اشخاصی کـه در امر جزایی دخالت دارند.
ب ـ دادرس یا قاضی تحقیق قیم یا مخدوم یکی از طرفین باشد یا یکی از طرفین مباشر یا متکفل امور قاضی یا همسر او باشد.
ج ـ دادرس یا قاضی تحقیق یا همسر یا فرزند آنان وارث یکی از اشخاصی باشد کـه در امر جزایی دخالت دارند.
د ـ دادرس یا قاضی تحقیق در همان امر جزایی قبلاً اظهارنظر ماهوی کرده و یا شاهد یکی از طرفین باشد.
هـ ـ بین دادرس یا قاضی تحقیق و یکی از طرفین یا همسر و یا فرزند او دعوای حقوقی یا جزایی مطرح باشد و یا در سابق مطرح بوده و از تاریخ صدور حکم قطعی دو سال نگذشته باشد.
و ـ دادرس یا قاضی تحقیق یا همسر یا فرزندان آنان، نفع شخصی در موضوع مطروح داشته باشند.
بیشتر بخوانید: آئین نامه قانون هیات منصفه مصوب 1383/04/24
ماده 47 ـ رد دادرس یا قاضی تحقیق در صورت وجود جهت یا جهاتی کـه در ماده قبل مذکور است، باید قبل از صدور رای یا انجام تحقیقات باشد مگر اینکه جهت رد بعد از صدور رای کشف شود کـه در این صورت مورد از جهات تجدیدنظر خواهد بود.
ماده 48 ـ اظهار رد بـه دادرس دادگاه تسلیم می شود هر گاه دادرس آن را بپذیرد از رسیدگی امتناع می کند و رسیدگی بـه دادرس علی البدل یا بـه شعبه دیگر ارجاع می شود و در صورت نبودن دادرس علی البدل یا شعبه دیگر، پرونده جهت رسیدگی بـه نزدیکترین دادگاه هم عرض فرستاده می شود.
ماده 49 ـ هر گاه دادرس اظهار رد را قبول ننماید مکلف است ظرف سه روز نظر خود را با صدور قرار لازم اعلام و بـه رسیدگی ادامه دهد، قرار مذکور ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ قابل درخواست تجدید نظر در دادگاه تجدید نظر استان است. بـه این درخواست خارج از نوبت رسیدگی خواهد شد.
ماده 50 ـ شاکی یا مدعی خصوصی یا متهم می توانند بـه جهت یا جهاتی کـه موجب رد قاضی می باشد قاضی تحقیق را رد و موضوع را بـه صورت کتبی بـه دادرس دادگاه اعلام نمایند، در صورت قبول ایراد، دادرس دادگاه می تواند شخصاً تحقیقات را انجام یا مراتب را جهت تعیین قاضی تحقیق دیگری بـه نظر رییس شعبه اول برساند.
مبحث سوم ـ صلاحیت دادگاه
ماده 51 ـ دادگاهها فقط در حوزه قضایی محل ماموریت خود ایفای وظیفه نموده و در صورت وجود جهات قانونی در موارد زیر شروع بـه تحقیق و رسیدگی می کنند:
الف ـ جرم در حوزه قضایی آن دادگاه واقع شده باشد.
ب ـ جرم در حوزه قضایی دیگری واقع شده ولی در حوزه قضایی آن دادگاه کشف یا متهم در آن حوزه دستگیر شده باشد.
ج ـ جرم در حوزه دادگاه دیگری واقع ولی متهم یا مظنون بـه ارتکاب جرم در حوزه آن دادگاه مقیم باشد.
ماده 52 ـ در مواردی کـه جرم خارج از حوزه قضایی دادگاه واقع شده ولی در حوزه آن کشف یا مرتکب در حوزه آن دستگیر شده باشد و همچنین در مواردی کـه دادگاه محل وقوع جرم صلاحیت محلی برای رسیدگی نداشته باشد، دادگاه تحقیقات مقتضی را بـه عمل آورده و پرونده را همراه با متهم (در صورت دستگیری) نزد دادگاه صالح ارسال می دارد.
ماده 53 ـ چنانچه جرمی در محلی کشف شود ولی محل وقوع آن معلوم نباشد دادگاه بـه تحقیقاتی کـه شروع کرده ادامه می دهد تا وقتی کـه تحقیقات ختم و یا محل وقوع جرم معلوم شود، چنانچه محل وقوع جرم مشخص نگردد، دادگاه رسیدگی را ادامه داده و اقدام بـه صدور رای می نماید.
بیشتر بخوانید:
مجموعه مقررات مرتبط با قانون دادرسی کیفری 1378
نظریات مشورتی مرتبط با موضوعات دادرسی کیفری
آرای وحدت رویه قضایی مرتبط با موضوعات دادرسی کیفری
آرای دیوان عدالت اداری مرتبط با موضوعات کیفری
ماده 54 ـ متهم در دادگاهی محاکمه می شود کـه جرم در حوزه آن واقع شده است و اگر شخصی مرتکب چند جرم در جاهای مختلف بشود در دادگاهی رسیدگی خواهد شد کـه مهمترین جرم در حوزه آن واقع شده و چنانچه جرایم ارتکابی از حیث مجازات در یک درجه باشد دادگاهی کـه مرتکب در حوزه آن دستگیر شده رسیدگی می نماید و در صورتی کـه جرایم متهم در حوزه های قضایی مختلف واقع شده باشد و متهم دستگیر نشده، دادگاهی کـه ابتدائاً شروع بـه تعقیب موضوع نموده، صلاحیت رسیدگی بـه کلیه جرایم مذکور را دارد.
ماده 55 ـ هر کس متهم بـه ارتکاب جرایم متعددی باشد کـه رسیدگی بـه بعضی از آنها در صلاحیت دادگاه عمومی و بعضی دیگر در صلاحیت دادگاه انقلاب یا نظامی باشد متهم ابتدا در دادگاهی کـه صلاحیت رسیدگی بـه مهمترین اتهام را دارد محاکمه می شود و پس از آن برای رسیدگی بـه اتهام دیگر بـه دادگاه مربوط اعزام خواهد شد. در صورتی کـه اتهامات از حیث کیفر مساوی باشد متهم حسب مورد بـه ترتیب در دادگاه انقلاب و نظامی و عمومی محاکمه می شود.
ماده 56 ـ شرکا و معاونین جرم در دادگاهی محاکمه می شوند کـه صلاحیت رسیدگی بـه اتهام مجرم اصلی را دارد.
ماده 57 ـ هر گاه یکی از اتباع ایرانی در خارج از قلمرو حاکمیت جمهوری اسلامی ایران مرتکب جرمی شده و در ایران دستگیر شود در دادگاهی محاکمه می شود کـه در حوزه آن دستگیر شده است.
ماده 58 ـ حل اختلاف در صلاحیت، در امور کیفری طبق قواعد مذکور در کتاب آیین دادرسی در (امور مدنی) خواهد بود.
ماده 59 ـ چنانچه تحقیق از متهم یا استماع شهادت شهود و یا معاینه محل، بازرسی از منزل، جمع آوری آلات جرم و بطور کلی هر اقدام دیگر در محلی کـه خارج از حوزه قضایی دادگاه است لازم شود، دادگاه رسیدگی کننده با اعطاء نیابت قضایی انجام آنرا با ذکر صریح موارد از دادگاه آن محل تقاضا می نماید. دادگاه اقدامات و تحقیقات مورد تقاضا را انجام داده و اوراق تنظیمی را پس از امضا با سایر مدارک بدست آمده نزد دادگاه نیابت دهنده اعاده می کند.
تبصره ـ در مواردی کـه اقرار متهم و یا شهادت شاهد و یا شهادت بر شهادت شاهد، مستند رای دادگاه می باشد، استماع آن توسط قاضی صادر کننده رای الزامی است.
ماده 60 ـ هنگامی کـه دادگاه درخواست تحقیق از متهمی را از دادگاه دیگری نماید، می تواند نوع تامین را معین کرده، و یا آن را بـه نظر دادگاهی کـه تحقیق از آن درخواست شده است واگذار نماید. در مواردی کـه دادگاه تقاضا کننده نظری در مورد تامین اظهار نکرده باشد و یا برای دادگاهی کـه تحقیق از آن درخواست شده احراز شود کـه تامین اخذ نشده و یا آنرا نامتناسب تشخیص دهد، بـه نظر خود تامین متناسبی اخذ خواهد کرد.
تبصره ـ دادگاه مجری نیابت می تواند انجام مورد نیابت را بـه قاضی تحقیق محول نماید.
ماده 61 ـ تحقیقات مقدماتی باید سریع انجام شود و تعطیلات مانع از انجام تحقیقات نمی شود.
مبحث چهارم ـ احاله
ماده 62 ـ در امور کیفری، احاله پرونده از حوزه ای بـه حوزه دیگر یک استان بـه درخواست رییس حوزه مبداء و موافقت شعبه اول دادگاه تجدیدنظر همان استان و از حوزه یک استان بـه استان دیگر بـه درخواست رییس حوزه قضایی و موافقت دیوان عالی کشور صورت می گیرد.
ماده 63 ـ موارد احاله عبارتست از:
الف ـ بیشتر متهمین در حوزه دادگاه دیگری اقامت داشته باشند.
ب ـ محل وقوع جرم از دادگاه صالح دور باشد بـه نحوی کـه دادگاه دیگر بـه علت نزدیک بودن بـه محل واقعه بهتر بتواند رسیدگی نماید.
ماده 64 ـ علاوه بر موارد مذکور در دو ماده فوق، بـه منظور حفظ نظم و امنیت، هر گاه رییس قوه قضاییه یا دادستان کل کشور تشخیص دهد، پس از موافقت دیوان عالی کشور پرونده بـه مرجع قضایی دیگر احاله خواهد شد.
مبحث پنجم ـ شروع و کیفیت تحقیقات
ماده 65 ـ جهات قانونی برای شروع بـه تحقیقات و رسیدگی بـه قرار زیر است:
الف ـ شکایت شاکی.
ب ـ اعلام و اخبار ضابطین دادگستری یا اشخاصی کـه از قولشان اطمینان حاصل شود.
ج ـ جرایم مشهود در صورتی کـه قاضی ناظر وقوع آن باشد.
د ـ اظهار و اقرار متهم.
تبصره ـ شروع بـه تحقیقات و رسیدگی منوط بـه ارجاع رییس حوزه قضایی می باشد.
ماده 66 ـ هر گاه کسی اعلام نماید کـه خود ناظر وقوع جرمی بوده و جرم مذکور دارای جنبه عمومی باشد، این اظهار برای شروع بـه رسیدگی کافی است هر چند دلایل دیگری برای انجام تحقیقات نباشد ولی اگر اعلام کننده شاهد قضیه نبوده بـه صرف اعلام نمی توان شروع بـه تحقیق نمود، مگر اینکه دلایل صحت ادعا موجود باشد.
ماده 67 ـ گزارشها و نامه هایی را کـه هویت گزارش دهندگان و نویسندگان آنها مشخص نیست، نمی توان مبنای شروع بـه رسیدگی قرار داد مگر آنکه دلالت بر وقوع امر مهمی کند کـه موجب اخلال در نظم و امنیت عمومی است یا دارای قراینی باشد کـه بـه نظر قاضی برای شروع بـه تحقیق کفایت نماید.
بیشتر بخوانید:
مجموعه مقررات مرتبط با قانون دادرسی کیفری 1378
نظریات مشورتی مرتبط با موضوعات دادرسی کیفری
آرای وحدت رویه قضایی مرتبط با موضوعات دادرسی کیفری
آرای دیوان عدالت اداری مرتبط با موضوعات کیفری
ماده 68 ـ شکایت برای شروع بـه رسیدگی کافی است، قاضی دادگاه نمی تواند از انجام آن خودداری نماید.
ماده 69 ـ شاکی و مدعی خصوصی می تواند شخصاً یا توسط وکیل شکایت کند. در شکواییه موارد زیر باید قید شود:
الف ـ نام، نام خانوادگی، نام پدر و نشانی دقیق شاکی.
ب ـ موضوع شکایت و ذکر تاریخ و محل وقوع جرم.
ج ـ ضرر و زیان مالی کـه بـه مدعی وارد شده و مورد مطالبه است.
د ـ مشخصات و نشانی مشتکی عنه یا مظنون در صورت امکان.
ه ـ ادله و اسامی و مشخصات و نشانی شهود و مطلعین در صورت امکان.
تبصره 1 ـ در حوزه هایی کـه شعب دادگاه متعدد باشد عرض حال شاکی در دفتر کل ثبت و توسط رییس حوزه قضایی بـه یکی از شعب ارجاع می شود.
تبصره 2 ـ چنانچه عرض حال ناقص یا شفاهی باشد مراتب در صورت جلسه تنظیمی توسط دفتر دادگاه منعکس و بـه امضا یا اثر انگشت شاکی می رسد.
ماده 70 ـ هر گاه شاکی نتواند متهم را معین نماید یا دلایل اقامه دعوی کافی نباشد و یا شاکی از شکایت خود صرفنظر نموده ولی موضوع از جرایم غیرقابل گذشت باشد، دادگاه تحقیقات لازم را انجام می دهد.
ماده 71 ـ قضات ذی ربط و ضابطین دادگستری موظفند شکایت کتبی یا شفاهی را همه وقت قبول نمایند. شکایت شفاهی در صورت مجلس قید و بـه امضای شاکی می رسد، اگر شاکی نتواند امضا کند یا سواد نداشته باشد مراتب در صورت مجلس قید و انطباق شکایت شفاهی با مندرجات صورت مجلس تصدیق می شود.
ماده 72 ـ در مواردی کـه تعقیب امر جزایی منوط بـه شکایت شاکی خصوصی است و متضرر از جرم محجور (صغیر، غیر رشید یا مجنون) بوده و دسترسی بـه ولی یا قیم او نباشد یا مجنی علیه ولی یا قیم نداشته باشد و نصب قیم موجب فوت وقت یا توجه ضرر بـه محجور شود، تا حضور و مداخله ولی یا قیم یا نصب قیم و همچنین در صورتی کـه ولی یا قیم، خود مرتکب جرم شده یا مداخله در آن داشته باشد، دادگاه شخص دیگری را بـه عنوان قیم موقت تعیین می کند و یا خود امر جزایی را تعقیب نموده و اقدامات ضروری را برای حفظ و جمع آوری دلایل جرم و جلوگیری از فرار متهم بـه عمل می آورد.
تبصره ـ در خصوص غیر رشید فقط در دعاوی غیر مالی ترتیب مذکور در این ماده لازم الرعایه می باشد.
ماده 73 ـ شاکی حق دارد هنگام تحقیقات، شهود خود را معرفی و دلایل خود را اظهار نماید و نیز از صورت جلسه تحقیقات مقدماتی کـه منافی با محرمانه بودن تحقیقات نباشد پس از پرداخت هزینه، رونوشت بگیرد.
ماده 74 ـ شاکی می تواند تامین ضرر و زیان خود را از دادگاه تقاضا کند، در صورتی کـه تقاضای شاکی مبتنی بر دلایل قابل قبول باشد دادگاه قرار تامین خواسته را صادر می نماید، این قرار قطعی و غیرقابل اعتراض است.
ماده 75 ـ در صورتی کـه خواسته شاکی عین معینی نبوده و یا عین معین بوده لکن توقیف آن ممکن نباشد، دادگاه معادل مبلغ ضرر و زیان شاکی از سایر اموال و دارایی متهم توقیف می کند و اگر تقاضای تبدیل توقیف اموال متهم بـه ضامن بشود، دادگاه طبق مقررات آیین دادرسی مدنی عمل می نماید. قرار تامین بـه محض ابلاغ بـه موقع اجرا گذاشته می شود.
ماده 76 ـ در صورتی کـه ثابت شود شاکی تعمداً اقدام بـه طرح شکایت خلاف واقع نموده بـه پرداخت خسارات طرف شکایت طبق نظر دادگاه محکوم خواهد شد.
ماده 77 ـ چنانچه ضمن تحقیق، قاضی دادگاه جرم دیگری را کشف نماید کـه بـه جرم اول مربوط نیست در صورتی کـه شعبه دادگاه منحصر بـه فرد باشد بـه آن جرم نیز رسیدگی می نماید و چنانچه شعب دادگاه متعدد باشد اقدامات لازم را موافق قوانین برای حفظ آثار و امارات جرم مکشوف و جلوگیری از فرار متهم بـه عمل آورده و مراتب را بـه رییس حوزه قضایی اطلاع می دهد.
مبحث ششم ـ معاینه محل و تحقیقات محلی
ماده 78 ـ معاینه محل توسط قاضی دادگاه و یا قاضی تحقیق و یا بـه دستور آنان توسط ضابطین دادگستری و یا اهل خبره مورد وثوق قاضی، انجام می شود. هنگام معاینه محل اشخاصی کـه در امر جزایی شرکت دارند می توانند حاضر شوند لکن عدم حضور آنان مانع انجام معاینه نخواهد بود.
ماده 79 ـ معاینه محل در روز بـه عمل می آید، مگر در مواردی کـه فوریت دارد.
ماده 80 ـ هنگام تحقیق و معاینه محل تمامی آثار و علائم مشهوده و مکشوفه کـه بـه نحوی در قضیه مؤثر است، در صورت مجلس قید می شود.
ماده 81 ـ برای حضور در معاینه و تحقیق محلی علاوه بر شهود واقعه از مطلعین نیز دعوت می شود. در موارد فوری قاضی می تواند اشخاصی را کـه حضور آنان ضروری است بـه محل احضار نماید.
ماده 82 ـ اشخاصی کـه برای حضور در معاینه و تحقیق محلی دعوت شده اند و حضور آنان ضروری باشد چنانچه در جرایم مخل امنیت و خلاف نظم عمومی بوده و بدون عذر موجه حاضر نشوند بـه دستور قاضی جلب خواهند شد.
ماده 83 ـ از اهل خبره هنگامی دعوت بـه عمل می آید کـه اظهارنظر آنان از جهت علمی یا فنی و یا معلومات مخصوص لازم باشد از قبیل پزشک، داروساز، مهندس، ارزیاب و دیگر صاحبان حرف، چنانچه در جرایم مخل امنیت و یا خلاف نظم عمومی اهل خبره بدون عذر موجه حضور نیابد و من بـه الکفایه هم نباشد، بـه حکم قاضی جلب خواهد شد.
ماده 84 ـ قاضی مکلف است پرسشهای لازم را از اهل خبره بـه صورت کتبی و یا شفاهی بـه عمل آورده و آن را در صورت مجلس قید نماید. در صورتی کـه بعضی از آثار از نظر قاضی حائز اهمیت در کشف حقیقت باشد ولی بـه نظر خبره این اهمیت را نداشته باشد، خبره مکلف است بـه درخواست قاضی نسبت بـه آن اظهارنظر نماید.
ماده 85 ـ هنگام تحقیق توسط اهل خبره، چنانچه قاضی لازم بداند می تواند حضور یابد.
ماده 86 ـ اگر رسیدگی بر اساس شکایت شاکی باشد و شاهدی را معرفی نماید کـه دادگاه علم بـه شاهد گرفتن او در هنگام وقوع جرم داشته باشد و یا احقاق حق متوقف بـه شهادت شاهدی باشد کـه دادگاه علم بـه شاهد بودن وی دارد و یا تحقیق بـه جهت ارتباط جرم با امنیت و نظم عمومی باشد، احضار شاهد جایز است.
ماده 87 ـ هر گاه در عقاید اهل خبره اختلافی حاصل شود یا عقیده آنان بـه نظر قاضی مشکوک باشد قاضی می تواند از خبرگان دیگری دعوت نماید و یا نظریه آنان را نزد متخصصین علم یا فن مربوط ارسال و عقیده آنان را استعلام نماید.
ماده 88 ـ برای معاینه اجساد و جراحت ها و آثار و علائم ضرب و صدمه های جسمی و آسیب های روانی و سایر معاینه ها و آزمایش های پزشکی، قاضی از پزشک قانونی معتمد دعوت می نماید و اگر پزشک قانونی نتواند حضور یابد و یا در جایی پزشک قانونی نباشد پزشک معتمد دیگری دعوت می شود. هر گاه پزشک قانونی در امری تخصص نداشته باشد قاضی می تواند از پزشک متخصص دعوت بـه عمل آورد.
ماده 89 ـ قاضی می تواند در صورت لزوم بـه یک پزشک اکتفا نکرده و از چند پزشک دعوت کند. پزشک معالج مستثنی نخواهد بود.
ماده 90 ـ قاضی تا زمان حضور پزشک، اقدامات لازم را برای حفظ جسد، کشف هویت متوفی و چگونگی فوت و غیره بـه عمل می آورد.
ماده 91 ـ شهود تحقیق و سایر اشخاصی کـه حق حضور دارند می توانند بـه نظریه اهل خبره اعتراض نمایند. مراتب اعتراض در صورت مجلس قید می شود.
ماده 92 ـ پزشک باید نظریه خود را حداکثر ظرف سه روز بـه قاضی اعلام نماید مگر در مواردی کـه اظهارنظر مستلزم مدت بیشتری باشد.
ماده 93 ـ در صورت اختلاف نظر پزشکان و یا تناقض نظر پزشک با اوضاع و احوال واقعه، قاضی نظر پزشک را نزد پزشکانی کـه تخصص بیشتری دارند می فرستد، اشخاص یاد شده نظر خود را در صورت لزوم پس از اخذ توضیح از پزشکی کـه معاینه نموده و یا با معاینه مستقیم، بطور کتبی بـه قاضی اعلام می کنند.
ماده 94 ـ هر گاه هویت متوفی معلوم نباشد قاضی علائم و مشخصات جسد و اثرانگشت او را بطور دقیق در صورتمجلس قید می نماید و در صورت امکان دستور عکسبرداری از آن می دهد، سپس برای تشخیص هویت متوفی بـه هر وسیله ای کـه مقتضی بداند اقدام می نماید.
بیشتر بخوانید:
مجموعه مقررات مرتبط با قانون دادرسی کیفری 1378
نظریات مشورتی مرتبط با موضوعات دادرسی کیفری
آرای وحدت رویه قضایی مرتبط با موضوعات دادرسی کیفری
آرای دیوان عدالت اداری مرتبط با موضوعات کیفری
ماده 95 ـ هر گاه قاضی تحقیق در جریان تحقیقات متوجه شود کـه متهم هنگام ارتکاب جرم مجنون بوده است، تحقیقات لازم را از کسان و نزدیکان او و سایر مطلعین بـه عمل آورده و نظریه پزشک متخصص را در این مورد تحصیل، مراتب را در صورت مجلس قید کرده پرونده را بـه دادگاه ارسال می دارد. دادگاه پس از بررسی پرونده هر گاه تحقیقات قاضی تحقیق و اهل خبره را کافی دید و از صحت آن مطمئن شد از نظر جزایی قرار موقوفی تعقیب صادر و در مورد دیه یا خسارات مالی در صورت مطالبه، حکم مقتضی صادر می نماید، و چنانچه اطمینان بـه صحت تحقیقات حاصل نکرد، بـه تحقیق و جلب نظر اهل خبره تا حصول نتیجه ادامه می دهد. شخص مجنون با اذن ولی و یا در صورت ضرورت بـه مراکز مخصوص نگهداری و درمان منتقل خواهد شد.
فصل سوم ـ تفتیش و بازرسی منازل و اماکن و کشف آلات و ادوات جرم
ماده 96 ـ تفتیش و بازرسی منازل، اماکن و اشیا در مواردی بـه عمل می آید کـه حسب دلایل، ظن قوی بـه کشف متهم یا اسباب و آلات و دلایل جرم، در آن محل وجود داشته باشد.
ماده 97 ـ چنانچه تفتیش و بازرسی با حقوق اشخاص مزاحمت نماید، در صورتی مجاز است کـه از حقوق آنان مهمتر باشد.
ماده 98 ـ تفتیش و بازرسی در حضور متصرف قانونی و شهود تحقیق و در غیاب وی در حضور ارشد حاضرین بـه عمل می آید. تفتیش و بازرسی اماکن نیز حتی المقدور با حضور صاحبان یا متصدیان آنها انجام می شود.
تبصره ـ هر گاه در محلی کـه از آن تفتیش و بازرسی بـه عمل می آید کسی نباشد و تفتیش و بازرسی نیز فوریت داشته باشد، قاضی می تواند با قید مراتب در صورت جلسه، دستور باز کردن محل را بدهد.
ماده 99 ـ اشخاصی کـه در امر جزایی دخیل هستند می توانند در موقع تفتیش و بازرسی حاضر باشند ولی سایر اشخاص نمی توانند داخل شوند مگر با اجازه متصرف قانونی.
ماده 100 ـ تفتیش و بازرسی منازل در روز بـه عمل می آید و هنگام شب در صورتی انجام می گیرد کـه ضرورت اقتضا کند. جهت ضرورت را قاضی باید در صورت مجلس قید نماید.
ماده 101 ـ در صورت لزوم قاضی می تواند ورود و خروج بـه محل بازرسی را ممنوع نماید و برای اجرای این دستور از نیروی انتظامی و حسب ضرورت از نیروی نظامی استفاده کند.
ماده 102 ـ در صورتی کـه متصرفین قانونی اماکن یا متصدیان آنها دستور قاضی را در باز کردن محل ها و اشیای بسته اجرا ننمایند، قاضی می تواند دستور باز کردن را بدهد ولی مکلف است حتی المقدور از اقداماتی کـه باعث ورود خسارت می شود احتراز نماید.
ماده 103 ـ از اوراق و نوشته ها و سایر اشیای متعلق بـه متهم، فقط آنچه کـه راجع بـه واقعه جرم است تحصیل و در صورت لزوم بـه شهود تحقیق ارائه می شود و قاضی مکلف است در مورد سایر نوشته ها و اشیا متعلق بـه متهم با کمال احتیاط رفتار نموده و موجب افشای مضمون و محتوای آنها کـه ارتباط بـه جرم ندارد نشود.
ماده 104 ـ در مواردی کـه ملاحظه، تفتیش و بازرسی مراسلات پستی، مخابراتی صوتی و تصویری مربوط بـه متهم برای کشف جرم لازم باشد قاضی بـه مراجع ذی ربط اطلاع می دهد کـه اشیاء فوق را توقیف نموده نزد او بفرستند، بعد از وصول آن را در حضور متهم ارائه کرده و مراتب را در صورت مجلس قید نموده و پس از امضاء متهم آن را در پرونده ضبط می نماید. استنکاف متهم از امضا در صورت مجلس قید می شود و چنانچه اشیاء مزبور حائز اهمیت نبوده و ضبط آن ضرورت نداشته باشد با اخذ رسید بـه صاحبش مسترد می شود.
تبصره ـ کنترل تلفن افراد جز در مواردی کـه بـه امنیت کشور مربوط است و یا برای احقاق حقوق اشخاص بـه نظر قاضی ضروری تشخیص داده شود، ممنوع است.
ماده 105 ـ مقامات و مامورین وزارتخانه ها، سازمان ها و مؤسسات دولتی و وابسته بـه دولت و نهادها و شهرداری ها و ماموران بـه خدمات عمومی و بانک ها و دفاتر اسناد رسمی و دستگاه هایی کـه شمول قانون در مورد آنها مستلزم ذکر نام است مکلفند اسباب و دلایل جرم و اطلاعات و آن قسمت از اوراق و اسناد و دفاتری کـه مراجعه بـه آنها برای تحقیق امر جزایی لازم است بـه درخواست مرجع قضایی رسیدگی کننده ابراز نموده و در دسترس آنها بگذارند. مگر در مورد اسناد سری دولتی کـه در این صورت باید با اجازه رییس قوه قضاییه باشد، متخلف از این ماده محکوم بـه انفصال موقت از خدمات دولتی از شش ماه تا یک سال خواهد شد.
ماده 106 ـ هر گاه متهم نوشته های خود را کـه مؤثر در کشف جرم است بـه وکیل خود یا شخص دیگری سپرده باشد قاضی می تواند آنها را حسب مورد در حضور وکیل یا آن شخص بررسی نماید و در صورت استنکاف از ارائه آنها، مستنکف بـه مجازات مقرر برای خلاصی متهم از محاکمه محکوم خواهد شد.
ماده 107 ـ آلات و ادوات جرم از قبیل حربه، اسلحه، اسناد ساختگی، سکه تقلبی و کلیه اشیایی کـه در حین بازرسی بـه دست آمده و می تواند موجب کشف جرم یا اقرار متهم بـه جرم باشد باید ضبط شده و در صورت مجلس، هر یک از اشیای مزبور تعریف و توصیف شود.
ماده 108 ـ آلات و ادوات جرم را باید شماره گذاری و ممهور و حفظ نمود و آنچه را کـه قاضی تحصیل می کند باید با ذکر مشخصات بـه صاحبش رسید بدهد.
ماده 109 ـ هر گاه دلایل جرم چیزی باشد کـه نتوان از محل جدا و خارج نمود (مثل خونی کـه ریخته)، در این صورت قاضی باید نسبت بـه حفظ دلایل یاد شده اقدام نماید و اگر لازم باشد محل را قفل و مهر و موم کرده حفاظت آن را بـه نیروی انتظامی یا مستحفظ مخصوص بسپارد.
ماده 110 ـ از مایعاتی کـه قابل تجزیه است باید بـه قدر لزوم تحصیل و در ظرفی ریخته مهر و موم شود بـه طوری کـه ضایع یا تفریط نگردد، از مایعات باید حداقل سه ظرف بـه عنوان نمونه برداشته شود.
ماده 111 ـ اموال مسروقه یا اشیایی کـه بـه واسطه ارتکاب جرم تحصیل شده و یا هر نوع مالی کـه در جریان تحقیقات توقیف شده، باید بـه دستور قاضی، بـه کسی کـه مال از او سرقت رفته و یا اخذ شده مسترد شود. مگر اینکه وجود تمام یا قسمتی از آنها در موقع تحقیق یا دادرسی لازم باشد کـه در این صورت پس از رفع احتیاج بـه دستور قاضی مسترد می شود. اشیایی کـه برابر قانون باید ضبط یا معدوم شود از حکم این ماده مستثنی است.
فصل چهارم ـ بازجویی و اخذ تامین
مبحث اول ـ احضار و بازجویی متهم
ماده 112 ـ احضار متهم بـه وسیله احضارنامه بـه عمل می آید. احضارنامه در دو نسخه فرستاده می شود، یک نسخه را متهم گرفته و نسخه دیگر را امضاء کرده بـه مامور احضار رد می کند.
ماده 113 ـ در احضارنامه اسم و شهرت احضار شده و تاریخ و علت احضار و محل حضور و نتیجه عدم حضور باید قید شود.
تبصره ـ در جرایمی کـه مصلحت اقتضاء نماید، علت احضار و نتیجه عدم حضور ذکر نخواهد شد.
ماده 114 ـ هر گاه احضار شده سواد نداشته باشد، مضمون احضارنامه در حضور دو نفر شاهد ابلاغ می شود. ترتیبات ابلاغ احضارنامه بـه گونه مقرر در فصل مربوط بـه آیین دادرسی مدنی خواهد بود.
ماده 115 ـ هر گاه در امر جزایی ابلاغ احضاریه بـه واسطه معلوم نبودن محل اقامت ممکن نشود و بـه طریق دیگری هم ابلاغ احضاریه ممکن نگردد با تعیین وقت رسیدگی، متهم یک نوبت وسیله یکی از روزنامه های کثیرالانتشار یا محلی احضار و در صورت عدم حضور، قاضی رسیدگی و با لحاظ مواد (217) و (218) این قانون اظهار عقیده می نماید. تاریخ نشر آگهی تا روز دادرسی کمتر از یک ماه نباید باشد.
ماده 116 ـ متهم موظف است در موعد مقرر حاضر شود و اگر نتواند باید عذر موجه خود را اعلام نماید. جهات زیر عذر موجه محسوب می شود:
1 ـ نرسیدن احضارنامه یا دیر رسیدن بـه گونه ای کـه مانع از حضور در وقت مقرر شود.
2 ـ مرضی کـه مانع از حرکت است.
3 ـ فوت همسر یا یکی از اقربا تا درجه سوم از طبقه دوم.
4 ـ ابتلا بـه حوادث مهم از قبیل حریق و امثال آن.
5 ـ عدم امکان تردد بـه واسطه حوادث قهری مانند طغیان رودخانه و امراض مسری، از قبیل وبا و طاعون.
6 ـ در توقیف بودن.
بیشتر بخوانید: آئین نامه قانون هیات منصفه مصوب 1383/04/24
ماده 117 ـ اشخاصی کـه حضور پیدا نکرده و گواهی عدم امکان حضور هم نفرستاده باشند، بـه دستور قاضی جلب می شوند.
ماده 118 ـ قاضی می تواند در موارد زیر بدون اینکه بدوا احضاریه فرستاده باشد، دستور جلب متهم را صادر نماید:
الف ـ در جرایمی کـه مجازات قانونی آنها قصاص، اعدام و قطع عضو می باشد.
ب ـ متهمینی کـه محل اقامت یا شغل و کسب آنها معین نبوده و اقدامات قاضی برای دستیابی بـه متهم بـه نتیجه نرسیده باشد.
ماده 119 ـ جلب متهم بـه موجب برگ جلب بـه عمل می آید. برگ جلب کـه مضمونش، مضمون احضاریه است باید بـه متهم ابلاغ شود.
ماده 120 ـ مامور جلب پس از ابلاغ برگ جلب متهم را دعوت می نماید کـه با او نزد قاضی حاضر شود چنانچه متهم امتناع نماید او را جلب و تحت الحفظ بـه مرجع قضایی تسلیم خواهد نمود و در صورت نیاز می تواند از سایر ماموران استمداد نماید. کسانی کـه در امتناع متهم بـه او کمک نمایند تحت تعقیب قانونی قرار خواهند گرفت.
ماده 121 ـ جلب متهم بـه استثنای موارد فوری، باید در روز بـه عمل آید.
ماده 122 ـ در صورتی کـه متهم غایب باشد برگ جلب در اختیار ضابطین دادگستری قرار می گیرد تا هر جا متهم را یافتند جلب و تحویل مقام قضایی نمایند.
تبصره ـ در صورت ضرورت قاضی می تواند برگ جلب را در اختیار شاکی قرار دهد تا بـه معرفی او، ضابطین متهم را جلب و تحویل مرجع قضایی نمایند.
ماده 123 ـ متهم از هنگام ابلاغ برگ جلب تا حضور نزد قاضی تحت نظر و محافظت خواهد بود.
تبصره ـ مامورین مکلفند متهم جلب شده را بلافاصله تحویل مقام قضایی دهند و در صورتی می توانند وی را بازداشت نمایند کـه بیم تبانی و خوف فرار و امحاء آثار جرم باشد و در هر صورت حق نگهداری وی را بیش از (24) ساعت بدون اجازه مقام قضایی ندارند.
ماده 124 ـ قاضی نباید کسی را احضار یا جلب کند، مگر اینکه دلایل کافی برای احضار یا جلب موجود باشد.
ماده 125 ـ هر گاه شخصی کـه دستور احضار یا جلب او داده شده بـه علت بیماری نتواند نزد قاضی حاضر شود در صورت اهمیت و فوری بودن امر جزایی قاضی نزد او رفته و بازجویی لازم را بـه عمل می آورد و یا منتظر رفع مانع می شود.
ماده 126 ـ در مواردی کـه مصلحت اقتضا نماید، قاضی می تواند تحقیقات را شخصاً با حضور در محل افرادی کـه تحقیق از آنها لازم است انجام دهد.
ماده 127 ـ قاضی مکلف است بلافاصله پس از حضور یا جلب متهم تحقیقات را شروع و در صورت عدم امکان حداکثر ظرف (24) ساعت مبادرت بـه تحقیق نماید. در غیر این صورت بازداشت غیرقانونی تلقی و مرتکب بـه مجازات مقرر قانونی محکوم خواهد شد.
ماده 128 ـ متهم می تواند یک نفر وکیل همراه خود داشته باشد. وکیل متهم می تواند بدون مداخله در امر تحقیق پس از خاتمه تحقیقات مطالبی را کـه برای کشف حقیقت و دفاع از متهم یا اجرای قوانین لازم بداند بـه قاضی اعلام نماید. اظهارات وکیل در صورت جلسه منعکس می شود.
با توجه بـه اینکه مهلت اجرای آزمایشی قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب مصوب 1378/06/28 مجلس شورای اسلامی در تاریخ1382/6/29به اتمام می رسد، لذا بـه استناد قانون اصلاح ماده (128) قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب مصوب 1380/06/04 صرفا ماده مذکور ابقاء می شود.
تبصره ـ در مواردی کـه موضوع جنبه محرمانه دارد یا حضور غیر متهم بـه تشخیص قاضی موجب فساد گردد و همچنین در خصوص جرایم علیه امنیت کشور حضور وکیل در مرحله تحقیق با اجازه دادگاه خواهد بود.
بیشتر بخوانید:
مجموعه مقررات مرتبط با قانون دادرسی کیفری 1378
نظریات مشورتی مرتبط با موضوعات دادرسی کیفری
آرای وحدت رویه قضایی مرتبط با موضوعات دادرسی کیفری
آرای دیوان عدالت اداری مرتبط با موضوعات کیفری
ماده 129 ـ قاضی ابتدا هویت و مشخصات متهم (اسم، اسم پدر، شهرت، فامیل، سن، شغل، عیال، اولاد و تابعیت) و همچنین آدرس (شهر، بخش، دهستان، روستا، خیابان، کوچه و شماره منزل) او را دقیقاً سؤال نموده بـه نحوی کـه ابلاغ احضاریه و سایر اوراق بـه آسانی مقدور باشد و متذکر می شود کـه مواظب اظهارات خود باشد و سپس موضوع اتهام و دلایل آنرا بـه صورت صریح بـه متهم تفهیم می کند آنگاه شروع بـه تحقیق می نماید. سؤالات باید مفید و روشن باشد. سؤالات تلقینی یا اغفال یا اکراه و اجبار متهم ممنوع است. چنانچه متهم از دادن پاسخ امتناع نماید امتناع او در صورت مجلس قید می شود.
تبصره 1 ـ قاضی در ابتدای تحقیق بـه متهم تفهیم می کند محلی را کـه برای اقامت خود اعلام می کند، محل اقامت قانونی اوست و چنانچه محل اقامت خود را تغییر دهد باید محل اقامت جدید را بـه گونه ای کـه ابلاغ ممکن باشد اعلام کند، در غیر این صورت احضاریه ها بـه محل اقامت سابق فرستاده خواهد شد. تغییر محل اقامت بـه منظور تاخیر و طفره و تعلل بـه گونه ای کـه ابلاغ اوراق متعسر باشد پذیرفته نیست و کلیه اوراق بـه همان محل سابق ابلاغ خواهد شد. تشخیص این موضوع با مقامی است کـه رسیدگی می نماید. رعایت مقررات این ماده از نظر تعیین محل اقامت شاکی یا مدعی خصوصی لازم است.
تبصره 2 ـ تخلف مامورین ابلاغ در انجام وظایف خود و یا گزارش خلاف واقع آنان در امور مربوط بـه وظایفشان مشمول مجازات مقرر قانونی خواهد بود.
ماده 130 ـ از متهمین جز در مورد مواجهه، بـه صورت انفرادی بازجویی بـه عمل می آید و نباید با همدیگر وارد در گفتگو و مواضعه شوند. رعایت موازین شرعی در مورد متهمین زن ضروری می باشد.
ماده 131 ـ پاسخ سئوالات همان طوری کـه بیان می شود باید بدون تغییر و تبدیل یا تحریف نوشته شود. متهمین با سواد می توانند شخصاً پاسخ سئوالات را بنویسند.
مبحث دوم ـ قرار تامین
ماده 132 ـ بـه منظور دسترسی بـه متهم و حضور بـه موقع وی، در موارد لزوم و جلوگیری از فرار یا پنهان شدن یا تبانی با دیگری، قاضی مکلف است پس از تفهیم اتهام بـه وی یکی از قرارهای تامین کیفری زیر را صادر نماید:
1 ـ التزام بـه حضور با قول شرف.
2 ـ التزام بـه حضور با تعیین وجه التزام تا ختم محاکمه و اجرای حکم و در صورت استنکاف تبدیل بـه وجه الکفاله.
3 ـ اخذ کفیل با وجه الکفاله.
4 ـ اخذ وثیقه اعم از وجه نقد یا ضمانت نامه بانکی یا مال منقول و غیرمنقول.
5 ـ بازداشت موقت با رعایت شرایط مقرر در این قانون.
تبصره ـ قاضی مکلف است ضمن صدور قرار قبولی کفالت یا وثیقه بـه کفیل یا وثیقه گذار (چنانچه وثیقه گذار غیر از متهم باشد) تفهیم نماید، در صورت احضار متهم و عدم حضور او بدون عذر موجه یا عدم معرفی وی از ناحیه کفیل یا وثیقه گذار نسبت بـه وصول وجه الکفاله و ضبط وثیقه طبق مقررات این قانون اقدام خواهد شد.
ماده 133 ـ با توجه بـه اهمیت و دلایل جرم دادگاه می تواند علاوه بر موارد مذکور در ماده قبل قرار عدم خروج متهم را از کشور صادر نماید. مدت اعتبار این قرار شش ماه است و چنانچه دادگاه لازم بداند می تواند هر شش ماه یکبار آن را تمدید نماید. این قرار پس از ابلاغ ظرف مدت بیست روز قابل اعتراض در دادگاه تجدیدنظر استان می باشد.
تبصره ـ در صورت فسخ قرار توسط مرجع صادرکننده، یا نقض آن توسط مرجع تجدیدنظر و یا صدور قرار منع پیگرد یا موقوفی تعقیب یا برائت متهم، دادگاه بدوی مکلف است مراتب را بلافاصله بـه مراجع ذی ربط اطلاع دهد.
ماده 134 ـ تامین باید با اهمیت جرم و شدت مجازات و دلایل و اسباب اتهام و احتمال فرار متهم و از بین رفتن آثار جرم و سابقه متهم و وضعیت مزاج و سن و حیثیت او متناسب باشد.
ماده 135 ـ کفالت شخصی پذیرفته می شود کـه اعتبار او بـه تشخیص قاضی صادرکننده قرار برای پرداخت وجه الکفاله محل تردید نباشد. در صورت فرار متهم یا عدم دسترسی بـه او در مواردی کـه حضور متهم ضروری تشخیص داده شود کفیل ملزم بـه پرداخت وجه الکفاله خواهد بود.
ماده 136 ـ مبلغ وثیقه یا وجه الکفاله یا وجه التزام نباید در هر حال کمتر از خسارت هایی باشد کـه مدعی خصوصی درخواست می کند.
ماده 137 ـ قاضی در خصوص قبول وثیقه یا کفیل، قرار صادر نموده و پس از امضای کفیل یا وثیقه گذار خود نیز امضاء می نماید و در صورت درخواست، رونوشت آن را بـه کفیل یا وثیقه گذار می دهد.
ماده 138 ـ متهمی کـه در مورد او قرار کفالت یا وثیقه صادر شده، در صورت عجز از معرفی کفیل یا تودیع وثیقه بازداشت خواهد شد.
ماده 139 ـ هر گاه متهم در مواعد مقرر حاضر شده یا بعد از آن حاضر و عذر موجه خود را ثابت نماید و یا پرونده مختومه شده باشد، وثیقه مسترد و یا کفیل از مسئولیت مبرا می شود.
تبصره 1 ـ کفیل یا وثیقه گذار در هر مرحله از دادرسی با معرفی و تحویل متهم می توانند درخواست رفع مسئولیت و یا آزادی وثیقه خود را بنمایند.
تبصره 2 ـ هر گاه متهم یا محکوم علیه در مواعد مقرر حاضر شده باشد بـه محض شروع اجرای حکم جزایی و یا قطعی شدن قرار تعلیق اجرای مجازات قرار تامین ملغی الاثر می شود.
ماده 140 ـ هر گاه متهمی کـه التزام یا وثیقه داده در موقعی کـه حضور او لازم بوده بدون عذر موجه حاضر نشود وجه الالتزام بـه دستور رییس حوزه قضایی از متهم اخذ و وثیقه ضبط خواهد شد. اگر شخصی از متهم کفالت نموده یا برای او وثیقه سپرده و متهم در موقعی کـه حضور او لازم بوده حاضر نشده بـه کفیل یا وثیقه گذار اخطار می شود ظرف بیست روز متهم را تسلیم نماید. در صورت عدم تسلیم و ابلاغ واقعی اخطاریه بـه دستور رییس حوزه قضایی وجه الکفاله اخذ و وثیقه ضبط خواهد شد.
ماده 141 ـ چنانچه ثابت شود کفیل یا وثیقه گذار بـه منظور عدم امکان ابلاغ واقعی اخطاریه نشانی حقیقی خود را بـه مرجع قبول کننده کفالت اعلام نکرده یا بـه این منظور از محل خارج شده، ابلاغ قانونی اخطاریه برای وصول وجه الکفاله و یا ضبط وثیقه کافی است.
بیشتر بخوانید:
مجموعه مقررات مرتبط با قانون دادرسی کیفری 1378
نظریات مشورتی مرتبط با موضوعات دادرسی کیفری
آرای وحدت رویه قضایی مرتبط با موضوعات دادرسی کیفری
آرای دیوان عدالت اداری مرتبط با موضوعات کیفری
ماده 142 ـ خواستن متهم از کفیل یا وثیقه گذار جز در موردی کـه حضور متهم برای تحقیقات یا محاکمه یا اجرای حکم ضرورت دارد ممنوع است.
ماده 143 ـ متهم، کفیل و وثیقه گذار می توانند در موارد زیر ظرف (10) روز از تاریخ ابلاغ دستور رییس حوزه قضایی در مورد پرداخت وجه التزام یا وجه الکفاله یا ضبط وثیقه بـه دادگاه تجدید نظر شکایت نمایند:
الف ـ در صورتی کـه بخواهند ثابت نمایند متهم در موعد مقرر حاضر شده یا او را حاضر نموده اند یا شخص ثالثی متهم را حاضر نموده است.
ب ـ هر گاه بخواهند ثابت نمایند بـه جهات یاد شده در ماده (116) این قانون متهم نتوانسته حاضر شود و یا کفیل بـه یکی از آن جهات نتوانسته او را حاضر کند.
ج ـ هر گاه بخواهند ثابت نمایند متهم قبل از موعد فوت کرده است.
د ـ در صورتی کـه بخواهند ثابت نمایند پس از صدور قرار قبول کفالت یا التزام معسر شده اند.
تبصره ـ دادگاه در تمام موارد نسبت بـه شکایت، خارج از نوبت و بدون تشریفات دادرسی رسیدگی کرده، مادام کـه عملیات اجرایی را موقوف ننموده یا حکم بـه نفع کفیل یا وثیقه گذار یا متهم صادر نکرده عملیات یاد شده ادامه خواهد داشت و در صورت صدور حکم بـه نفع معترض، وجوه و اموال اخذ و ضبط شده، باز گردانده می شود.
ماده 144 ـ چنانچه قرار منع پیگرد یا موقوفی تعقیب یا برائت متهم صادر شود یا پرونده بـه هر کیفیت مختومه شود قرارهای تامین صادره ملغی الاثر خواهد بود. قاضی مربوط مکلف است از قرار تامین وثیقه رفع اثر نماید.
ماده 145 ـ در مواردی کـه متهم حضور نیافته و محکوم شده، محکوم بـه یا ضرر و زیان مدعی خصوصی از تامین گرفته شده، پرداخت خواهد شد و زاید بر آن بـه نفع دولت ضبط می شود.
ماده 146 ـ در صورتی کـه محکوم علیه علاوه بر حبس بـه جزای نقدی یا ضرر و زیان مدعی خصوصی محکوم شده باشد و مجموعه محکوم بـه کمتر از تامین گرفته شده باشد فقط تا میزان محکومیت وی از وثیقه تودیعی یا وجه الکفاله یا وجه الالتزام پرداخت خواهد شد و زاید بر آن باز گردانده می شود و در این صورت حکم اجرا شده تلقی می شود.
ماده 147 ـ قرار تامین باید بـه متهم ابلاغ شود. در صورتی کـه قرار صادره منتهی بـه بازداشت وی گردد نوع قرار در برگ اعزام درج می شود. چنانچه متهم بـه منظور جلوگیری از تبانی بازداشت شده باشد این جهت نیز در برگ اعزام قید می گردد.
تبصره ـ در صورتی کـه قرار صادره قابل اعتراض باشد صادر کننده قرار مکلف است قابل اعتراض بودن قرار را بـه متهم تفهیم و در پرونده قید نماید.
فصل پنجم ـ شاهد، شهادت، جرح و تعدیل شهود
مبحث اول ـ احضار شهود تحقیق و مطلعین
ماده 148 ـ قاضی، اشخاصی را کـه بـه تشخیص خود یا بـه معرفی شاکی یا اعلام مقامات ذی ربط یا بـه تقاضای متهم برای روشن شدن اتهام لازم بداند، برابر اصول مقرر احضار می نماید.
ماده 149 ـ شهود تحقیق و مطلعین بـه دستور قاضی توسط ضابطین یا مامورین ابلاغ و یا بـه هر طریقی کـه قاضی مقتضی بداند با رعایت مفاد ماده (86) این قانون احضار می شوند.
ماده 150 ـ در صورتی کـه یکی از شهود تحقیق یا مطلعین از تابعین نیروهای مسلح باشد، باید حداقل 24 ساعت پیش از تحقیق یا جلسه محاکمه از طریق فرمانده یا رییس او دعوت شود. فرمانده و یا رییس مربوط مکلف است پس از وصول دستور دادگاه، شخص احضار شده را در موقع مقرر اعزام نماید.
ماده 151 ـ قاضی از هریک از شهود و مطلعین جداگانه و بدون حضور متهم، تحقیق می نماید و اظهاراتشان را نوشته بـه امضا یا اثر انگشت آنان می رساند. تحقیق مجدد و مواجهه آنان در صورت ضرورت بلامانع است.
ماده 152 ـ تحقیق و بازجویی از شهود و مطلعین قبل از محاکمه غیر علنی است.
ماده 153 ـ شهود تحقیق و مطلعین قبل از اظهار اطلاعات خود باید بـه شرح زیر سوگند یاد نمایند: به خداوند متعال سوگند یاد می کنم کـه جز بـه راستی چیزی نگویم و تمام حقایق را بیان نمایم.
تبصره ـ در مواردی کـه احقاق حق متوقف بر شهادت شاهد عادل باشد و شاهد از اتیان سوگند استنکاف نماید بدون سوگند شهادت وی استماع خواهد شد.
ماده 154 ـ قاضی قبل از شروع بـه تحقیق نام، نام خانوادگی، اسم پدر، شغل، محل اقامت، میزان سواد، درجه قرابت سببی یا نسبی و خادم یا مخدوم بودن شاهد یا مطلع را نسبت بـه طرفین پرونده و سابقه کیفری او سؤال کرده و در صورت مجلس قید می نماید.
ماده 155 ـ در مواردی کـه قاضی بـه شهادت شاهد بـه عنوان دلیل شرعی استناد می نماید لازم است شاهد دارای شرایط زیر باشد:
1 ـ بلوغ
2 ـ عقل
3 ـ ایمان
4 ـ طهارت مولد
5 ـ عدالت
6 ـ عدم وجود انتفاع شخصی برای شاهد یا رفع ضرر از وی
7 ـ عدم وجود دشمنی دنیوی بین شاهد و طرفین دعوا
8 ـ عدم اشتغال بـه تکدی و ولگردی.
تبصره 1 ـ در مورد عداوت دنیوی چنانچه شهادت شاهد بـه نفع طرف باشد پذیرفته می شود.
تبصره 2 ـ در حقوق الناس شهادت در صورتی پذیرفته خواهد بود کـه بـه دستور دادگاه صورت گیرد.
تبصره 3 ـ کسی کـه سابقه فسق یا اشتهار بـه فساد دارد چنانچه بـه منظور ادای شهادت توبه کند تا احراز تغییر در اعمال او و اطمینان از صلاحیت و عدالت وی شهادتش پذیرفته نمی شود.
ماده 156 ـ در صورتی کـه شاهد یا مطلع واجد شرایط شهادت نباشند بدون یاد کردن سوگند اظهارات ایشان برای اطلاع بیشتر استماع می شود.
ماده 157 ـ پس از اینکه ابراز شهادت یا اظهار اطلاعات بـه اتمام رسید متن آن قرائت و بـه امضای شاهد یا مطلع می رسد. هر گاه شاهد یا مطلع فاقد امضا باشد انگشت می زند و اگر از امضا یا زدن انگشت امتناع ورزد یا قادر بـه امضا و زدن انگشت نباشد مراتب در برگ تحقیق قید می شود، در این صورت تمامی اوراق تحقیق باید بـه امضای قاضی و منشی برسد.
ماده 158 ـ در اوراق بازجویی نوشتن بین سطور و تراشیدن کلمات بـه کلی ممنوع است. اگر یک یا چند کلمه اضافه نوشته شده باشد باید بر روی آن خطی نازک کشیده و این موضوع قید شود و قاضی و شخصی کـه از وی تحقیق می شود آن را امضا نمایند، همچنین اگر یک یا چند کلمه از قلم افتاده و در حاشیه نوشته شود باید اشخاص یاد شده زیر آن را امضا نمایند و هر گاه این ترتیب رعایت نشود کلمات مزبور از درجه اعتبار ساقط است.
ماده 159 ـ هریک از شهود تحقیق و مطلعین باید در موعد مقرر حاضر شوند، در صورت عدم حضور برای بار دوم احضار می گردند، چنانچه بدون عذر موجه حضور نیابند بـه دستور دادگاه جلب خواهند شد. رعایت مفاد ماده (86) الزامی است.
ماده 160 ـ در صورتی کـه شهود یا مطلعین برای حضور در دادگاه مدعی ضرر و زیانی از حیث شغل و کار خود شوند و یا درخواست هزینه ایاب و ذهاب نمایند، دادگاه پس از تشخیص ورود ضرر، میزان آن را تعیین می نماید و متقاضی احضار مکلف بـه تودیع آن در صندوق دادگستری می باشد. هر گاه متقاضی احضار، توانایی پرداخت هزینه یاد شده را بـه تشخیص مرجع احضار کننده نداشته باشد و یا احضار بـه دستور مرجع رسیدگی کننده باشد از بیت المال پرداخت خواهد شد.
تبصره ـ دادگاه می تواند برای تعیین میزان ضرر و زیان از نظر کارشناس استفاده نماید.
ماده 161 ـ در صورتی کـه شاهد یا مطلع بیمار بوده و نتواند حاضر شود و یا تعداد شهود و مطلعین زیاد بوده و در یک محل مقیم باشند مانند کارگران یک کارخانه قاضی بـه محل اقامت آنان رفته، تحقیق می کند.
ماده 162 ـ چنانچه مطلعین خارج از حوزه ماموریت قاضی و در حوزه دادگاه دیگر ساکن باشند قاضی بـه دادگاه محل سکونت آنان نیابت می دهد تا اظهارات مطلعین را صورت جلسه نموده، اوراق تحقیق را برای دادگاه ارسال کند.
ماده 163 ـ در مواردی کـه دادگاه از قاضی حوزه دیگری درخواست تحقیق و تفحص نماید در صورت تعدد قاضی با ارجاع رییس حوزه یا معاون وی، هریک از آنان می توانند اقدام نموده، نتیجه تحقیقات خود را بـه دادگاه درخواست کننده ارسال کنند.
ماده 164 ـ هر گاه برای کشف جرم و روشن شدن موضوع و نکات لازم در مورد شغل و خصوصیات اخلاقی متهم و سوابق زندگی او تحقیقات محلی ضرورت داشته باشد و همچنین در مواردی کـه متهم یا شاکی بـه اطلاعات اهل محل استناد نمایند و یا قاضی، تحقیق از اهل محل را ضروری بداند اقدام بـه تحقیقات محلی می نماید.
ماده 165 ـ هر گاه حضور متهم در محل تحقیقات ضروری باشد یا متهم تقاضای حضور در محل را داشته و در بازداشت باشد بـه دستور قاضی تحت الحفظ در محل حاضر خواهد شد.
ماده 166 ـ قاضی بعد از ورود بـه محل برابر مقررات یاد شده در فصل مربوط بـه تحقیقات محلی در بخش آیین دادرسی مدنی اقدام خواهد کرد.
ماده 167 ـ در مورد اشخاصی کـه تحقیقات از ایشان بـه عمل می آید رعایت مقررات ماده (153) این قانون لازم است.
مبحث دوم ـ جرح و تعدیل شهود
ماده 168 ـ جرح عبارتست از ادعای فقدان یکی از شرایطی کـه قانون برای شاهد مقرر کرده است و از ناحیه طرفین دعوا صورت می گیرد.
ماده 169 ـ جرح شاهد باید قبل از ادای شهادت بـه عمل آید مگر این کـه موجبات جرح پس از شهادت معلوم شود و در هر حال دادگاه موظف است بـه موضوع جرح رسیدگی و اتخاذ تصمیم نماید.
ماده 170 ـ در اثبات جرح یا تعدیل شاهد، ذکر اسباب آن لازم نیست بلکه گواهی مطلق بـه تعدیل یا جرح کفایت می کند.
تبصره 1 ـ در شهادت بـه جرح یا تعدیل، علم بـه عدالت یا فقدان آن لازم است و حسن ظاهر برای احراز کافی نیست مگر این کـه کاشف از عدالت باشد.
تبصره 2 ـ چنانچه گواهی شهود معرفی شده در اثبات جرح یا تعدیل شاهد با یکدیگر معارض باشد، از اعتبار ساقط است مگر اینکه حالت سابقه شاهد احراز شده باشد.
ماده 171 ـ چنانچه دادگاه شهود معرفی شده را واجد شرایط قانونی تشخیص دهد شهادت آنان را می پذیرد در غیر این صورت رد می کند و اگر از وضعیت آنها اطلاع نداشته باشد تا زمان احراز شرایط و کشف وضعیت کـه نباید بیش از ده روز طول بکشد، رسیدگی را متوقف و پس از آن دادگاه حسب مورد اتخاذ تصمیم می نماید.
ماده 172 ـ در صورت رد شاهد از طرف دادگاه یا ایراد جرح توسط مدعی علیه، مدعی می تواند برای اثبات صلاحیت شاهد، اقامه دلیل نماید در این صورت دادگاه مکلف است بـه درخواست وی رسیدگی کند.
فصل ششم ـ مرور زمان در مجازات های بازدارنده
ماده 173 ـ در جرایمی کـه مجازات قانونی آن از نوع مجازات بازدارنده یا اقدامات تامینی و تربیتی باشد و از تاریخ وقوع جرم تا انقضای مواعد مشروحه ذیل تقاضای تعقیب نشده باشد و یا از تاریخ اولین اقدام تعقیبی تا انقضاء مواعد مذکوره بـه صدور حکم منتهی نشده باشد تعقیب موقوف خواهد شد.
الف ـ حداکثر مجازات مقرر بیش از سه سال حبس یا جزای نقدی بیش از یک میلیون ریال با انقضاء مدت ده سال.
ب ـ حداکثر مجازات کمتر از سه سال حبس یا جزای نقدی تا یک میلیون ریال با انقضاء مدت پنج سال.
ج ـ مجازات غیر از حبس یا جزای نقدی با انقضاء مدت سه سال.
تبصره ـ در مواردی کـه مجازات قانونی جرم حبس یا جزای نقدی یا شلاق یا هر سه باشد مدت حبس ملاک احتساب خواهد بود.
بیشتر بخوانید:
مجموعه مقررات مرتبط با قانون دادرسی کیفری 1378
نظریات مشورتی مرتبط با موضوعات دادرسی کیفری
آرای وحدت رویه قضایی مرتبط با موضوعات دادرسی کیفری
آرای دیوان عدالت اداری مرتبط با موضوعات کیفری
ماده 174 ـ در موارد مذکور در ماده قبل هر گاه حکم صادر گردیده ولی اجراء نشده باشد پس از انقضای موارد مقرر در همان ماده از تاریخ قطعیت حکم، اجرای آن موقوف می گردد و در هر حال آثار تبعی حکم بـه قوت خود باقی خواهد بود.
تبصره ـ احکام دادگاه های خارج از کشور نسبت بـه اتباع ایرانی در حدود مقررات و موافقتنامه های قانونی مشمول مقررات این ماده می باشد.
ماده 175 ـ موقوفی تعقیب و توقف اجرای حکم مانع استیفای حقوق شاکی و مدعی خصوصی نخواهد بود.
ماده 176 ـ قضات، ضابطین دادگستری و سایر مامورینی کـه بـه موجب قانون موظف بـه تعقیب، رسیدگی و اجرای حکم می باشند چنانچه در انجام وظیفه خود مرتکب فعل یا ترک فعلی شوند کـه نتیجه آن عدم تعقیب یا اجرای حکم صادره باشد حسب مورد تحت تعقیب کیفری، انتظامی و اداری قرار خواهند گرفت.
باب دوم کیفیت محاکمه
فصل اول ـ اقدامات قاضی پس از ختم تحقیقات
ماده 177 ـ پس از ارجاع پرونده بـه شعبه دادگاه و عدم نیاز بـه تحقیق و یا اقدام دیگر دادگاه بـه شرح زیر عمل می نماید:
الف ـ چنانچه اتهامی متوجه متهم نبوده یا عمل انتسابی بـه وی جرم نباشد دادگاه اقدام بـه صدور رای برائت و یا قرار منع تعقیب می نماید.
ب ـ در غیر موارد فوق چنانچه اصحاب دعوا حاضر باشند و درخواست مهلت نکنند و یا دادگاه استمهال را موجه تشخیص ندهد و یا در خصوص حقوق الناس، مدعی، درخواست ترک محاکمه را ننماید با تشکیل جلسه رسمی مبادرت بـه رسیدگی و صدور رای می نماید.
ج ـ در صورت عدم حضور اصحاب دعوا یا درخواست مهلت برای تدارک دفاع یا تقدیم دادخواست ضرر و زیان، دادگاه ضمن تعیین جلسه رسیدگی مراتب را بـه اصحاب دعوا اعلام می نماید.
تبصره 1 ـ در صورت درخواست مدعی مبنی بر ترک محاکمه، دادگاه قرار ترک تعقیب صادر خواهد کرد. این امر مانع از طرح شکایت مجدد نمی باشد.
تبصره 2 ـ فاصله بین ابلاغ احضاریه و موعد احضار حداقل سه روز است و هر گاه موضوع فوریت داشته باشد می توان متهم را زودتر احضار کرد.
ماده 178 ـ در مواردی کـه فصل خصومت یا اثبات دعوا با قسم شرعی محقق می شود هریک از اصحاب دعوا می توانند از حق قسم خود استفاده کنند.
ماده 179 ـ چنانچه دادگاه در جریان رسیدگی بـه پرونده تشخیص دهد کـه بـه لحاظ گذشت شاکی خصوصی در مواردی کـه دعوا قابل گذشت می باشد یا بـه جهت دیگری متهم قابل تعقیب نیست یا دادگاه صالح بـه رسیدگی نمی باشد یا ایراد رد دادرس شده است حسب مورد رای بـه موقوفی تعقیب یا عدم صلاحیت یا رد یا قبول ایراد، صادر می نماید.
ماده 180 ـ در مواردی کـه بـه متهم دسترسی نبوده و یا بـه علت شناخته نشدن در محل اقامت احضار و جلبش مقدور نباشد وقت رسیدگی با ذکر نوع اتهام (در صورت مصلحت و عدم وجود منع شرعی) در یکی از روزنامه های کثیرالانتشار یا محلی برای یک نوبت درج می شود. تاریخ انتشار آگهی تا روز محاکمه نباید کمتر از یک ماه باشد. در صورت عدم حضور متهم در وقت مقرر و یا عدم ارسال لایحه دفاعیه و یا عدم معرفی وکیل، دادگاه در حقوق الناس و حقوق عمومی بـه صورت غیابی اقدام بـه رسیدگی نموده و رای مقتضی صادر می نماید. رای صادره پس از ابلاغ ظرف ده روز قابل وا خواهی در همان دادگاه می باشد. در حقوق الله رسیدگی غیابی جایز نیست، دادگاه در صورت ظن قوی بر وقوع جرم تا دستیابی بـه متهم، پرونده را مفتوح می گذارد.
ماده 181 ـ هر گاه متهم بدون عذر موجه حاضر نشود و وکیل هم نفرستد در صورتی کـه دادگاه حضور متهم را لازم بداند وی را جلب خواهد نمود و چنانچه حضور متهم در دادگاه لازم نباشد و موضوع جنبه حق اللهی نداشته باشد بدون حضور وی رسیدگی و حکم مقتضی صادر می نماید.
ماده 182 ـ هر گاه متهم از دادگاه بدوی یا تجدید نظر تقاضای تخفیف یا تبدیل تامین کند دادگاه بـه درخواست وی رسیدگی و قرار مقتضی صادر می نماید. قرار دادگاه در این مورد قطعی است. مطرح بودن پرونده در دیوان عالی کشور مانع از آن نخواهد بود کـه دادگاه نسبت بـه این تقاضا رسیدگی نماید.
ماده 183 ـ بـه اتهامات متعدد متهم باید تواماً و یکجا رسیدگی شود لیکن اگر رسیدگی بـه تمام آنها موجب تعویق باشد دادگاه نسبت بـه اتهاماتی کـه مهیا برای صدور حکم است تصمیم می گیرد.
ماده 184 ـ هر گاه پس از صدور حکم، معلوم گردد محکوم علیه دارای محکومیت های قطعی دیگری بوده کـه مشمول مقررات تعدد جرم می باشند و در میزان مجازات قابل اجراء مؤثر است بـه شرح زیر اقدام می گردد:
الف ـ هر گاه احکام صادره از دادگاه های بدوی بـه لحاظ عدم تجدیدنظر خواهی قطعی شده باشد پرونده بـه آخرین شعبه دادگاه بدوی صادر کننده حکم ارسال تا پس از نقض کلیه احکام با رعایت مقررات مربوط بـه تعدد جرم حکم واحد صادر نماید.
ب ـ در صورتی کـه حداقل یکی از احکام در دادگاه تجدیدنظر استان صادر شده باشد پرونده ها بـه دادگاه تجدیدنظر استان ارسال تا پس از نقض کلیه احکام با رعایت مقررات مربوط بـه تعدد جرم حکم واحد صادر نماید.
ج ـ در صورتی کـه حداقل یکی از احکام در دیوان عالی کشور مورد تایید قرار گرفته باشد، پرونده ها اعم از اینکه در دادگاه بدوی یا تجدیدنظر باشد بـه دیوان عالی کشور ارسال می گردد تا احکام را نقض و جهت صدور حکم واحد بـه دادگاه بدوی صادر کننده آخرین حکم ارجاع کند.
فصل دوم ـ وکالت در دادگاه ها
ماده 185 ـ در کلیه امور جزایی طرفین دعوا می توانند وکیل یا وکلای مدافع خود را انتخاب و معرفی نمایند، وقت دادرسی بـه متهم، شاکی، مدعی خصوصی و وکلای مدافع آنان ابلاغ خواهد شد در صورت تعدد وکیل حضور یکی از وکلای هریک از طرفین برای تشکیل دادگاه و رسیدگی کافی است.
ماده 186 ـ متهم می تواند از دادگاه تقاضا کند وکیلی برای او تعیین نماید، چنانچه دادگاه تشخیص دهد متهم توانایی انتخاب وکیل را ندارد از بین وکلای حوزه قضایی و در صورت عدم امکان از نزدیکترین حوزه مجاور وکیلی برای متهم تعیین خواهد نمود و در صورتی کـه وکیل درخواست حق الوکاله نماید دادگاه حق الزحمه را متناسب با کار تعیین خواهد کرد و در هر حال حق الوکاله تعیینی نباید از تعرفه قانونی تجاوز کند. حق الوکاله یاد شده از ردیف مربوط بـه بودجه دادگستری پرداخت خواهد شد.
تبصره 1 ـ در جرایمی کـه مجازات آن بـه حسب قانون، قصاص نفس، اعدام، رجم و حبس ابد می باشد چنانچه متهم شخصاً وکیل معرفی ننماید تعیین وکیل تسخیری برای او الزامی است مگر در خصوص جرایم منافی عفت کـه متهم از حضور یا معرفی وکیل امتناع ورزد.
تبصره 2 ـ در کلیه امور جزایی بـه استثناء جرایم مذکور در تبصره (1) این ماده و یا مواردی کـه حکم غیابی جایز نیست هر گاه متهم وکیل داشته باشد ابلاغ وقت دادرسی بـه وکیل کافی است مگر اینکه دادگاه حضور متهم را لازم بداند.
ماده 187 تقاضای تغییر وکیل تسخیری از طرف متهم جز در موارد زیر پذیرفته نیست:
ب ـ وکیل تسخیری قیم یا مخدوم یکی از طرفین باشد و یا یکی از طرفین مباشر یا متکفل امور وی یا همسر او باشد.
ج ـ وکیل تسخیری یا همسر یا فرزند او وارث یکی از اصحاب دعوا باشد.
د ـ وکیل تسخیری سابقاً در موضوع دعوای اقامه شده بـه عنوان دادرس یا داور یا کارشناس یا گواه اظهارنظر کرده باشد.
ه ـ بین وکیل تسخیری و یکی از طرفین و یا همسر یا فرزند او دعوا حقوقی یا جزایی مطرح باشد و یا در سابق مطرح بوده و از تاریخ صدور حکم قطعی دو سال نگذشته باشد.
و ـ وکیل تسخیری یا همسر یا فرزند او دارای نفع شخصی در موضوع مطروح باشند.
فصل سوم ـ ترتیب رسیدگی و صدور رای
ماده 188 ـ محاکمات دادگاه علنی است بـه استثنای موارد زیر بـه تشخیص دادگاه: 1 ـ اعمال منافی عفت و جرایمی کـه بر خلاف اخلاق حسنه است. 2 ـ امور خانوادگی یا دعاوی خصوصی بـه درخواست طرفین. 3 ـ علنی بودن محاکمه مخل امنیت یا احساسات مذهبی باشد.
تبصره 1 ـ منسوخ 1385/03/24 ـ منظور از علنی بودن محاکمه، عدم ایجاد مانع جهت حضور افراد در جلسات رسیدگی است. خبرنگاران رسانه ها می توانند با حضور در دادگاه از جریان رسیدگی گزارش مکتوب تهیه کرده و بدون ذکر نام یا مشخصاتی کـه معرف هویت فردی یا موقعیت اداری و اجتماعی شاکی و مشتکی عنه باشد منتشر نمایند. تخلف از حکم قسمت اخیر این تبصره در حکم افترا است.
تبصره 2 ـ اخلال نظم دادگاه از طرف متهم یا سایر اشخاص موجب غیر علنی شدن محاکمه نیست و باید بـه گونه مقتضی نظم برقرار شود، رییس دادگاه می تواند کسانی را کـه باعث اخلال نظم می شوند از یک تا پنج روز توقیف نماید، دستور دادگاه قطعی است و فوری بـه اجراء گذارده خواهد شد. دادگاه پیش از شروع بـه رسیدگی مفاد این تبصره را بـه اشخاصی کـه در دادگاه حاضرند یادآور می شود.
تبصره 3 ـ منسوخ 1385/03/24 ـ در موارد محکومیت قطعی بـه جرم ارتکاب اختلاس، ارتشا، مداخله یا تبانی یا اخذ پورسانت در معاملات دولتی، اخلال در نظام اقتصادی کشور، سوءاستفاده از اختیارات بـه منظور جلب منفعت برای خود یا دیگری، جرایم گمرکی، جرایم مالیاتی، قاچاق کالا و ارز و بـه طور کلی جرم علیه حقوق مالی دولت، بـه دستور دادگاه صادر کننده رای قطعی خلاصه متن حکم شامل مشخصات فرد، سمت یا عنوان، جرایم ارتکابی و نوع و میزان مجازات محکوم علیه بـه هزینه وی در یکی از روزنامه های کثیرالانتشار و عنداللزوم یکی از روزنامه های محلی منتشر و در اختیار سایر رسانه های عمومی گذاشته می شود. مشروط بـه آن کـه ارزش عواید حاصل از جرم ارتکابی یکصد میلیون (100/000/000) ریال یا بیشتر از آن باشد.
تبصره 4 ـ منسوخ 1385/03/24 ـ مرجع تجدید نظر موظف است حداکثر ظرف مدت شش ماه بـه پرونده های موضوع این ماده رسیدگی و حکم صادر نماید در صورت تاخیر بدون عذر موجه قضات شعبه رسیدگی کننده بـه مجازات انتظامی از درجه (4) بـه بالاتر محکوم می شوند.
تبصره 5 ـ منسوخ 1385/03/24 ـ هریک از مقامات قضایی یا اجرایی کـه از تکلیف موضوع این ماده تخلف نماید یا بـه نحوی از انحاء مانع از اجرای آن گردد بـه مجازات مقرر در ماده (576) قانون مجازات اسلامی محکوم خواهد شد.
ماده 189 ـ حضور اشخاصی کـه کمتر از (15) سال سن دارند در دادگاهی کـه بـه امور کیفری رسیدگی می کند بـه عنوان تماشاچی ممنوع می باشد.
ماده 190 ـ در مواردی کـه تحقیقات تکمیل و برای انجام محاکمه وقت تعیین شده باشد متهم یا وکیل او حق دارند پیش از شروع محاکمه بـه دفتر دادگاه مراجعه و از محتویات پرونده اطلاعات لازم را تحصیل کنند.
ماده 191 ـ هر گاه متهم یا مدعی خصوصی تقاضا کند از شخص یا اشخاصی کـه در دادگاه حضور دارند تحقیق شود هر چند قبلاً احضار نشده باشند، دادگاه تحقیقات لازم را از آنان بـه عمل می آورد.
ماده 192 ـ در صورتی کـه متهم در بازداشت باشد بـه همراه ماموران مراقب در دادگاه حضور می یابد. قاضی دادگاه پس از تشکیل جلسه و اعلام رسمی بودن آن، ابتدا هویت شاکی یا مدعی خصوصی را استعلام و شکایت و دعوای ضرر و زیان مالی او را استماع می نماید، سپس هویت متهم را برابر ماده (129) این قانون استعلام نموده و بـه متهم و افراد ذی ربط در محاکمه اخطار می کند کـه در موقع محاکمه خلاف حقیقت و وجدان و قوانین و ادب و نزاکت سخن نگویند پس از آن دادگاه موضوع اتهام و دادخواست مدعی و تمامی ادله شکایت و اتهام را بـه متهم تفهیم و شروع بـه رسیدگی خواهد کرد.
ماده 193 ـ رسیدگی بـه ترتیب زیر انجام می گیرد:
1 ـ استماع اظهارات شاکی و مدعی خصوصی یا وکلای آنان و شهود و اهل خبره ای کـه مدعی خصوصی یا شاکی معرفی کرده است.
2 ـ تحقیق از متهم، مبنی بر اینکه آیا اتهام وارده را قبول دارد یا نه ؟ پاسخ متهم عیناً در صورت جلسه قید می شود.
3 ـ استماع اظهارات متهم و شهود و اهل خبره ای کـه متهم یا وکیل او معرفی می کند.
4 ـ بررسی آلات و ادوات جرم و استماع اظهارات وکیل متهم.
5 ـ رسیدگی بـه دلایل جدیدی کـه از طرف متهم یا وکیل او بـه دادگاه تقدیم می شود. دادگاه مکلف است مفاد اظهارات طرفین دعوا و عین اظهارات یک طرف را کـه مورد استفاده طرف دیگر باشد و همچنین عین اظهارات شهود و اهل خبره را در صورت مجلس منعکس نماید دادگاه پس از پایان مذاکرات بـه عنوان آخرین دفاع بـه متهم یا وکیل او اجازه صحبت داده و پس از امضاء طرفین رسیدگی را ختم می کند.
ماده 194 ـ هر گاه متهم اقرار بـه ارتکاب جرمی نماید و اقرار او صریح و موجب هیچگونه شک و شبهه ای نباشد و قراین و امارات نیز مؤید این معنی باشند، دادگاه مبادرت بـه صدور رای می نماید و در صورت انکار یا سکوت متهم یا وجود تردید در اقرار یا تعارض با ادله دیگر، دادگاه شروع بـه تحقیق از شهود و مطلعین و متهم نموده و بـه ادله دیگر نیز رسیدگی می نماید.
ماده 195 ـ در اموری کـه ممکن است با صلح طرفین قضیه خاتمه پیدا کند دادگاه کوشش لازم و جهد کافی در اصلاح ذات البین بـه عمل می آورد و چنانچه موفق بـه برقراری صلح نشود، رسیدگی و رای مقتضی صادر خواهد نمود.
ماده 196 ـ دادگاه مکلف است از گواهان بطور انفرادی تحقیق نماید و برای عدم ارتباط گواهان با یکدیگر و یا با متهم اقدام لازم معمول دارد و بعد از تحقیقات انفرادی دادگاه می تواند برحسب درخواست متهم یا مدعی خصوصی یا با نظر خود مجدداً بـه صورت انفرادی یا جمعی از گواهان تحقیق نماید پیش از شروع بـه تحقیق، نام، نام خانوادگی، نام پدر، سن، شغل، درجه قرابت و سمت خادم و مخدومی با مدعی خصوصی یا متهم را استعلام، همچنین مفاد ماده (153) این قانون را نیز رعایت می نماید.
ماده 197 ـ دادگاه پرسش هایی را کـه برای رفع اختلاف و ابهام و روشن شدن موضوع لازم است، از طرفین و شهود و مطلعین خواهد نمود. در صورتی کـه متهم جواب پرسشها را ندهد دادگاه بدون اینکه متهم را بـه دادن جواب مجبور کند رسیدگی را ادامه می دهد.
بیشتر بخوانید:
مجموعه مقررات مرتبط با قانون دادرسی کیفری 1378
نظریات مشورتی مرتبط با موضوعات دادرسی کیفری
آرای وحدت رویه قضایی مرتبط با موضوعات دادرسی کیفری
آرای دیوان عدالت اداری مرتبط با موضوعات کیفری
ماده 198 ـ وقتی کـه دادگاه شهادت شاهد یک طرف دعوا را استماع نمود بـه طرف دیگر اعلام می دارد کـه چنانچه پرسش هایی از شاهد دارد می تواند مطرح نماید.
ماده 199 ـ قطع کردن کلام گواهان در اثنای تحقیق ممنوع است. هر یک از اصحاب دعوا کـه سؤالی داشته باشد توسط دادگاه بـه عمل می آورد.
ماده 200 ـ گواهان نباید بعد از ادای شهادت تا زمانی کـه دادگاه تعیین می نماید متفرق شوند مگر با اذن دادگاه.
ماده 201 ـ در مواردی کـه دادگاه از شهود و مطلعین درخواست ادای شهادت و یا اطلاع نماید و بعد معلوم شود کـه خلاف واقع شهادت داده اند اعم از اینکه بـه نفع یا ضرر یکی از طرفین دعوا باشد علاوه بر مجازات شهادت دروغ چنانچه شهادت خلاف واقع آنان موجب وارد آمدن خسارتی شده باشد بـه تادیه آن نیز محکوم خواهند شد.
ماده 202 ـ در صورتی کـه شاکی و مدعی خصوصی یا متهم یا شهود فارسی ندانند، دادگاه دو نفر را برای ترجمه تعیین می کند، مترجم باید مورد وثوق دادگاه باشد و متعهد شود کـه همه اظهارات را بطور صحیح و بدون تغییر ترجمه نماید.
ماده 203 ـ متهم و مدعی خصوصی می توانند مترجم را رد نمایند، ولی رد مترجم باید مدلل باشد، رد یا قبول مترجم بـه نظر دادگاه است و نظر دادگاه قطعی می باشد. موارد رد مترجم همان جهات عدم پذیرش شاهد است.
ماده 204 ـ در صورتی کـه مدعی خصوصی یا متهم یا مطلعین کر یا لال باشند دادگاه اقدام لازم را برای تحقیق از آنها بـه وسیله اشخاص خبره معمول خواهد داشت.
ماده 205 ـ چنانچه یکی از طرفین دعوا نسبت بـه صحت تحقیقات ضابطین اشکال موجهی نماید، دادگاه تحقیقات لازم را راساً و یا توسط قاضی تحقیق یا بـه نحو مقتضی دیگر انجام خواهد داد.
ماده 206 ـ چنانچه دادگاه در حین رسیدگی، جرم دیگری را کشف نماید موضوع را بـه صورت کتبی بـه رییس حوزه قضایی اعلام و پس از ارجاع در حدود صلاحیت خود رسیدگی خواهد نمود.
ماده 207 ـ در دعوای ضرر و زیان دادگاه علاوه بر رسیدگی بـه دلایل مورد استفاده طرفین هر گونه تحقیق یا اقدامی را کـه برای کشف حقیقت لازم باشد انجام خواهد داد. در مواردی کـه برای دادگاه محرز باشد کـه استناد یا درخواست یکی از طرفین دعوا مؤثر در اثبات ادعا نیست، پس از استدلال می تواند از ترتیب اثر دادن بـه آن خودداری کند.
ماده 208 ـ در صورتی کـه پرونده ای دارای متهم اصلی، معاون و شریک بوده و همگی در دادگاه حضور داشته باشند تحقیقات از متهم اصلی شروع می شود.
ماده 209 ـ چنانچه در پرونده ای متهمین متعدد بوده و یا معاون و شریک داشته باشند در صورتی کـه بـه یک یا چند نفر از آنان دسترسی نباشد دادگاه نسبت بـه متهمین حاضر پرونده را تفکیک و رسیدگی و تعیین تکلیف خواهد کرد و نسبت بـه غایبین، در مواردی کـه رسیدگی غیابی امکان داشته باشد رسیدگی غیابی بـه عمل خواهد آورد و در غیر این صورت پرونده را مفتوح نگه می دارد.
ماده 210 ـ قاضی دادگاه پیش از اتمام رسیدگی و اعلام رای، در خصوص برائت یا مجرمیت متهم نباید بـه صورت علنی اظهار عقیده نماید.
ماده 211 ـ در مواردی کـه برای صدور حکم نیاز بـه تحقیقات بیشتری است، پس از انجام تحقیقات محاکمه شروع و تا صدور حکم متوقف نخواهد شد و چنانچه محاکمه طولانی باشد بـه قدر لزوم تنفس داده خواهد شد.
ماده 212 ـ دادگاه پس از ختم رسیدگی با استعانت از خداوند متعال و تکیه بر شرف و وجدان و با توجه بـه محتویات پرونده و ادله موجود در همان جلسه مبادرت بـه صدور رای می نماید مگر این کـه انشاء رای متوقف بـه تمهید مقدماتی باشد کـه در این صورت در اولین فرصت حداکثر ظرف مدت یک هفته مبادرت بـه صدور رای می نماید.
ماده 213 ـ چنانچه رای دادگاه مبنی بر برائت یا تعلیق مجازات متهم باشد و متهم بازداشت باشد، فوراً آزاد می شود مگر آنکه از جهات دیگری بازداشت باشد.
تبصره ـ پس از انشای رای، داد نامه باید ظرف سه روز پاکنویس و با نام خداوند متعال شروع و نکات زیر در آن تصریح و سپس بـه طرفین ابلاغ گردد: الف ـ شماره داد نامه با ذکر تاریخ و شماره پرونده. ب ـ مشخصات دادگاه رسیدگی کننده و قاضی آن. ج ـ مشخصات طرفین دعوا. د ـ دلایل و مستندات رای. ه ـ ماهیت رای و مواد قانونی کـه رای مستند بـه آن می باشد.
ماده 214 ـ رای دادگاه باید مستدل و موجه بوده و مستند بـه مواد قانون و اصولی باشد کـه براساس آن صادر شده است. دادگاه مکلف است حکم هر قضیه را در قوانین مدون بیابد و اگر قانونی در خصوص مورد نباشد با استناد بـه منابع فقهی معتبر یا فتاوی معتبر حکم قضیه را صادر نماید و دادگاه ها نمی توانند بـه بهانه سکوت یا نقص یا اجمال یا تعارض یا ابهام قوانین مدون از رسیدگی بـه شکایات و دعاوی و صدور حکم امتناع ورزند.
ماده 215 ـ پیش از امضای داد نامه، تسلیم رونوشت آن ممنوع است. متخلف از این امر بـه سه ماه تا یک سال انفصال از خدمات دولتی محکوم خواهد شد.
ماده 216 ـ رای دادگاه در صورت مجلس قید و در دفتر مخصوص ثبت می شود و در صورتی کـه قاضی دادگاه حضوری رای را بـه طرفین اعلام و ابلاغ نماید دادن رونوشت رای بـه آنان بدون اشکال است.
فصل چهارم ـ رای غیابی
ماده 217 ـ در کلیه جرایم مربوط بـه حقوق الناس و نظم عمومی کـه جنبه حق اللهی ندارند هر گاه متهم یا وکیل او در هیچ یک از جلسات دادگاه حاضر نشده و یا لایحه نفرستاده باشند دادگاه رای غیابی صادر می نماید، این رای پس از ابلاغ واقعی ظرف ده روز قابل وا خواهی در دادگاه صادر کننده رای می باشد و پس از انقضای مهلت وا خواهی برابر قانون تجدید نظر احکام دادگاه ها قابل تجدیدنظر است.
تبصره 1 ـ آرای غیابی کـه ظرف مهلت مقرر از آن وا خواهی نشده باشد، پس از انقضاء مدت وا خواهی و تجدیدنظر بـه اجراء گذارده خواهد شد. هر گاه رای صادره ابلاغ قانونی شده باشد در هر حال محکوم علیه می تواند ظرف ده روز از تاریخ اطلاع از دادگاه صادر کننده رای تقاضای وا خواهی نماید. در این صورت دادگاه اجرای رای را بـه صورت موقت متوقف و در صورت اقتضاء نسبت بـه اخذ تامین یا تجدید نظر در تامین قبلی اقدام می نماید.
تبصره 2 ـ در جرایمی کـه جنبه حق اللهی دارد چنانچه محتویات پرونده مجرمیت متهم را ثابت ننماید و تحقیق از متهم ضروری نباشد دادگاه می تواند غیاباً رای بر برائت صادر نماید.
ماده 218 ـ دادگاه پس از رسیدن تقاضای وا خواهی بلافاصله وارد رسیدگی می شود و دلایل و مدافعات محکوم علیه را بررسی، چنانچه مؤثر در رای نباشد رای غیابی را تایید می نماید و در صورتی کـه مؤثر در رای تشخیص دهد و یا بررسی مدارک و مدافعات مستلزم تحقیق بیشتر باشد با تعیین وقت رسیدگی طرفین را دعوت می نماید. در این صورت عدم حضور شاکی یا مدعی خصوصی مانع ادامه رسیدگی نخواهد بود.
فصل پنجم ـ ترتیب رسیدگی بـه جرایم اطفال
ماده 219 ـ در هر حوزه قضایی و در صورت نیاز یک یا چند شعبه از دادگاه های عمومی برای رسیدگی بـه کلیه جرایم اطفال اختصاص داده می شود.
تبصره 1 ـ منظور از طفل کسی است کـه بـه حد بلوغ شرعی نرسیده باشد.
تبصره 2 ـ در حوزه هایی کـه چنین دادگاهی تشکیل نشده باشد دادگاه عمومی برابر مقررات این فصل بـه جرایم اطفال نیز رسیدگی خواهد کرد.
ماده 220 ـ در هنگام رسیدگی بـه جرایم اطفال، دادگاه مکلف است بـه ولی یا سرپرست قانونی طفل اعلام نماید در دادگاه شخصاً حضور یابد یا برای او وکیل تعیین کند. چنانچه ولی یا سرپرست قانونی اقدام بـه تعیین وکیل ننماید و خود نیز حضور نیابد، دادگاه برای طفل وکیل تسخیری تعیین خواهد کرد.
تبصره ـ بـه کلیه جرایم اشخاص بالغ کمتر از 18 سال تمام نیز در دادگاه اطفال طبق مقررات عمومی رسیدگی می شود.
ماده 221 ـ در جرایم اطفال رسیدگی مقدماتی اعم از تعقیب و تحقیق با رعایت مفاد تبصره ماده (43) توسط دادرس و یا بـه درخواست او توسط قاضی تحقیق انجام می گیرد. دادگاه کلیه وظایفی را کـه برابر قانون بر عهده ضابطین می باشد راساً بـه عمل خواهد آورد.
ماده 222 ـ چنانچه درباره وضعیت روحی و روانی طفل یا ولی یا سرپرست قانونی او یا خانوادگی و محیط معاشرت طفل تحقیقاتی لازم باشد دادگاه می تواند بـه هر وسیله ای کـه مقتضی بداند آنرا انجام دهد و یا نظر اشخاص خبره را جلب نماید.
ماده 223 ـ احضار طفل برای انجام تحقیقات مقدماتی و رسیدگی در هر مورد از طریق ولی یا سرپرست او بـه عمل می آید، در صورت عدم حضور برابر مقررات این قانون جلب خواهند شد. این امر مانع از احضار و جلب طفل توسط دادگاه نمی باشد.
ماده 224 ـ در جریان تحقیقات چنانچه ضرورتی بـه نگهداری طفل نباشد، برای امکان دسترسی بـه او و جلوگیری از فرار یا پنهان شدن وی با توجه بـه نوع و اهمیت جرم و دلائل آن، حسب مورد با رعایت مقررات مذکور در مبحث دوم از فصل چهارم باب اول این قانون یکی از تصمیمات زیر اتخاذ خواهد شد: الف ـ التزام ولی یا سرپرست قانونی طفل یا شخص دیگری بـه حاضر کردن طفل در موارد لزوم، با تعیین وجه التزام، اعتبار افراد مذکور باید احراز گردد. ب ـ ولی یا سرپرست طفل یا شخص دیگری برای آزادی طفل وثیقه مناسب (به نظر دادگاه) بسپارد.
تبصره 1 ـ در صورتی کـه نگهداری طفل برای انجام تحقیقات یا جلوگیری از تبانی نظر بـه اهمیت جرم ضرورت داشته باشد یا طفل ولی یا سرپرست نداشته یا ولی و سرپرست او حاضر بـه التزام یا دادن وثیقه نباشند و شخص دیگری نیز بـه نحوی کـه فوقاً اشاره شده التزام یا وثیقه ندهد، طفل متهم تا صدور رای و اجرای آن در کانون اصلاح و تربیت بـه صورت موقت نگهداری خواهد شد.
تبصره 2 ـ اگر در حوزه دادگاه کانون اصلاح و تربیت وجود نداشته باشد بـه تشخیص دادگاه در محل مناسب دیگری نگهداری خواهد شد.
ماده 225 ـ رسیدگی بـه جرایم اطفال علنی نخواهد بود، در دادگاه فقط اولیاء و سرپرست قانونی طفل و وکیل مدافع و شهود و مطلعین و نماینده کانون اصلاح و تربیت کـه دادگاه حضور آنان را لازم بداند حاضر خواهند شد. انتشار جریان دادگاه از طریق رسانه های گروهی و یا فیلمبرداری و تهیه عکس و افشای هویت و مشخصات طفل متهم ممنوع و متخلف بـه مجازات قانونی مندرج در ماده 648 قانون مجازات اسلامی محکوم خواهد شد.
ماده 226 ـ در صورتی کـه مصلحت طفل اقتضاء نماید رسیدگی در قسمتی از مراحل دادرسی در غیاب متهم انجام خواهد گرفت و در هر حال رای دادگاه حضوری محسوب می شود.
ماده 227 ـ دادگاه بـه دادخواست مدعی خصوصی برابر مقررات رسیدگی کرده و حکم مقتضی صادر می نماید، حضور طفل در دادگاه ضروری نیست.
ماده 228 ـ در صورتی کـه یک یا چند طفل با مشارکت یا معاونت اشخاص دیگر مرتکب جرم شده باشند بـه جرایم اطفال در دادگاه رسیدگی کننده بـه جرایم اطفال رسیدگی خواهد شد.
ماده 229 ـ دادگاه رسیدگی کننده بـه جرایم اطفال حسب گزارشهایی کـه از وضع اطفال و تعلیم و تربیت آنان از کانون اصلاح و تربیت دریافت می کند می تواند در تصمیمات قبلی خود یک بار تجدید نظر نماید، بـه این طریق کـه مدت نگهداری را تا یک چهارم تخفیف دهد.
ماده 230 ـ آراء دادگاه رسیدگی کننده بـه جرایم اطفال برابر مقررات مربوط قابل تجدید نظر می باشد.
ماده 231 ـ اختصاصی بودن بعضی از شعب دادگاه های عمومی مانع از ارجاع سایر پرونده ها بـه آن شعب نمی باشد.
باب سوم تجدیدنظر احکام
فصل اول ـ کلیات
ماده 232 ـ آرای دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری قطعی است مگر در موارد ذیل کـه قابل درخواست تجدیدنظر می باشد: الف ـ جرایمی کـه مجازات قانونی آنها اعدام یا رجم است. ب ـ جرایمی کـه بـه موجب قانون مشمول حد یا قصاص نفس و اطراف می باشد. ج ـ ضبط اموال بیش از یک میلیون ریال و مصادره اموال. د ـ جرایمی کـه طبق قانون مستلزم پرداخت دیه بیش از خمس دیه کامل است. ه ـ جرایمی کـه حداکثر مجازات قانونی آن بیش از سه ماه حبس یا شلاق یا جزای نقدی بیش از پانصد هزار ریال باشد. و ـ محکومیت های انفصال از خدمت.
تبصره ـ منظور از آرای قابل درخواست تجدیدنظر در موارد فوق اعم از محکومیت، برائت، منع تعقیب یا موقوفی تعقیب است.
ماده 233 ـ مرجع تجدیدنظر آرای دادگاه های عمومی و انقلاب هر حوزه قضایی، دادگاه تجدیدنظر همان استان است، مگر در موارد ذیل کـه مرجع تجدیدنظر آنها دیوان عالی کشور خواهد بود: الف ـ جرایمی کـه مجازات قانونی آنها اعدام یا رجم باشد. ب ـ جرایمی کـه مجازات قانونی آنها قطع عضو، قصاص نفس یا اطراف باشد. ج ـ جرایمی کـه مجازات قانونی آنها حبس بیش از ده سال باشد. د ـ مصادره اموال.
ماده 234 ـ در مواردی کـه رای دادگاه راجع بـه جنبه کیفری و دعوای ضرر و زیان تواماً صادر شده چنانچه یکی از جنبه های مذکور قابل درخواست تجدیدنظر باشد جنبه دیگر رای نیز بـه تبع آن قابل درخواست تجدیدنظر بوده و صلاحیت مرجع تجدیدنظر نیز بر همین مبنا خواهد بود.
ماده 235 آرای دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری در موارد زیر نقض می گردد: الف قاضی صادر کننده متوجه اشتباه خود شود، ب قاضی دیگری پی بـه اشتباه رای صادره ببرد بـه نحوی کـه اگر بـه قاضی صادر کننده رای تذکر دهد متنبه شود. ج ـ قاضی صادر کننده رای صلاحیت رسیدگی را نداشته باشد.
تبصره 1 ـ منظور از قاضی دیگر مذکور در بند (ب) عبارتست از رییس دیوان عالی کشور، دادستان کل کشور، رییس حوزه قضایی و یا هر قاضی دیگری کـه طبق مقررات قانونی پرونده تحت نظر او قرار می گیرد.
تبصره 2 ـ در صورتی کـه دادگاه انتظامی قضات تخلف قاضی را مؤثر در حکم صادره تشخیص دهد مراتب را بـه دادستان کل کشور اعلام می کند تا بـه اعمال مقررات این ماده اقدام نماید.
تبصره 3 چنانچه قاضی صادر کننده رای متوجه اشتباه خود شود مستدلاً پرونده را بـه دادگاه تجدیدنظر ارسال می دارد. دادگاه یاد شده با توجه بـه دلیل ابرازی، رای صادره را نقض و رسیدگی ماهوی خواهد کرد.
تبصره 4 در صورتی کـه هر یک از مقامات مندرج در تبصره (1) پی بـه اشتباه رای صادره ببرند ابتدا بـه قاضی صادر کننده رای تذکر می دهند، چنانچه وی تذکر را پذیرفت برابر تبصره (3) اقدام می نماید و در غیر این صورت پرونده را بـه دادگاه تجدیدنظر ارسال می دارد. دادگاه یاد شده در صورت پذیرش استدلال تذکر دهنده رای را نقض و رسیدگی ماهوی می نماید والا رای را تایید و برای اجراء بـه دادگاه بدوی اعاده می نماید.
تبصره 5 ـ در صورتی کـه عدم صلاحیت قاضی صادر کننده رای ادعا شود، مرجع تجدیدنظر ابتدا بـه اصل ادعا رسیدگی و در صورت احراز، رای را نقض و دوباره رسیدگی خواهد کرد.
ماده 236 ـ مهلت درخواست تجدیدنظر برای اشخاص مقیم ایران بیست روز و برای اشخاص مقیم خارج از کشور دو ماه از تاریخ ابلاغ یا انقضای مدت واخواهی است مگر در موارد مذکور در بندهای (الف)، (ب) و (ج) ماده (235) و بند (د) ماده (240) این قانون.
ماده 237 ـ در صورتی کـه در مهلت مقرر دادخواست یا درخواست تجدیدنظر بـه دادگاه صادر کننده حکم تقدیم نشده باشد، درخواست کننده با ذکر دلیل و بیان عذر خود تقاضای تجدیدنظر را بـه دادگاه صادر کننده رای تقدیم می نماید. دادگاه مکلف است ابتدا بـه عذر عنوان شده کـه موجب عدم درخواست تجدیدنظر در مهلت مقرر بوده رسیدگی و در صورت موجه شناختن عذر نسبت بـه پذیرش درخواست یا دادخواست تجدیدنظر اقدام نماید.
ماده 238 ـ جهات زیر عذر موجه محسوب می شود: الف ـ ابتلا بـه مرضی کـه مانع از حرکت است. ب ـ در توقیف یا در سفر بودن. ج ـ عدم امکان تردد و ارتباط بـه علت حوادث و بلایای غیر مترقبه.
تبصره ـ هر گاه محکوم علیه مدعی عدم اطلاع از مفاد رای شود کـه نتوانسته در مهلت مقرر درخواست تجدیدنظر خود را تقدیم دارد ظرف یک هفته از تاریخ اطلاع، درخواست خود را بـه دادگاه صادر کننده رای تقدیم می کند، در صورت اثبات ادعا عذر وجه محسوب می گردد.
ماده 239 ـ اشخاص زیر حق درخواست تجدیدنظر دارند: الف ـ محکوم علیه یا وکیل و نماینده قانونی او. ب ـ شاکی خصوصی یا وکیل یا نماینده قانونی او. ج ـ رییس حوزه قضایی در خصوص جرایمی کـه بـه موجب قانون تعقیب آنها بـه عهده او گذارده شده است.
ماده 240 ـ جهات درخواست تجدیدنظر بـه قرار زیر است: الف ـ ادعای عدم اعتبار مدارک استنادی دادگاه یا فقدان شرایط قانونی شهادت در شهود و یا دروغ بودن شهادت آنها. ب ـ ادعای مخالف بودن رای با قانون. ج ـ ادعای عدم توجه قاضی بـه دلایل ابرازی. د ـ ادعای عدم صلاحیت قاضی یا دادگاه صادر کننده رای.
تبصره ـ اگر درخواست تجدیدنظر بـه استناد یکی از جهات مذکور در این ماده بـه عمل آمده باشد در صورت وجود جهات دیگر مرجع تجدیدنظر می تواند بـه آن جهت هم رسیدگی نماید.
ماده 241 ـ مرجع تجدیدنظر فقط نسبت بـه آنچه مورد تجدید نظر خواهی است و در مرحله نخستین مورد حکم قرار گرفته رسیدگی می نماید.
ماده 242 ـ تجدید نظر خواهی طرفین نسبت بـه جنبه کیفری رای بـه موجب درخواست کتبی و با ابطال تمبر هزینه دادرسی مقرر صورت می گیرد.
تبصره 1 ـ تجدید نظر خواهی مدعی خصوصی نسبت بـه رای صادره در مورد ضرر و زیان ناشی از جرم مستلزم تقدیم دادخواست طبق مقررات آیین دادرسی مدنی است.
تبصره 2 ـ تجدید نظر خواهی محکوم علیه نسبت بـه محکومیت کیفری خود و ضرر و زیان ناشی از جرم مستلزم پرداخت هزینه دادرسی نسبت بـه امر حقوقی نمی باشد.
ماده 243 ـ چنانچه تجدید نظر خواه مدعی اعسار از پرداخت هزینه دادرسی مرحله تجدیدنظر شود، دادگاه صادر کننده رای بـه این ادعا طبق مقررات رسیدگی خواهد نمود.
تبصره 1 ـ هر گاه تجدید نظر خواه زندانی باشد از پرداخت هزینه دادرسی مرحله تجدیدنظر نسبت بـه امری کـه بـه موجب آن بازداشت است معاف خواهد بود.
تبصره 2 ـ رییس حوزه قضایی یا معاون او می تواند با توجه بـه وضعیت تجدید نظر خواه او را از پرداخت هزینه تجدید نظر خواهی در امر کیفری معاف نماید.
ماده 244 ـ تجدید نظر خواه باید حسب مورد درخواست یا دادخواست خود را بـه دفتر دادگاه صادر کننده رای یا بازداشتگاهی کـه در آنجا توقیف است تسلیم نماید. دفتر دادگاه یا بازداشتگاه باید بلافاصله آنرا ثبت و رسیدی مشتمل بر نام تجدید نظر خواه و طرف دعوای او و تاریخ تسلیم و شماره ثبت بـه تقدیم کننده بدهد و همان شماره و تاریخ را در دادخواست یا درخواست تجدیدنظر درج نماید. دفتر بازداشتگاه مکلف است پس از ثبت تقاضای تجدیدنظر بلافاصله آنرا بـه دادگاه صادر کننده رای ارسال دارد.
تبصره ـ چنانچه درخواست یا دادخواست تجدیدنظر مستقیماً بـه دادگاه تجدیدنظر یا دیوان عالی کشور تقدیم گردد دفتر مرجع مذکور با قید تاریخ وصول آنرا جهت اقدام لازم بـه دفتر دادگاه صادر کننده رای ارسال می کند.
ماده 245 ـ هر گاه درخواست یا دادخواست تجدیدنظر فاقد یکی از شرایط مقرر قانونی باشد مدیر دفتر ظرف 2 روز نقایص آن را بـه درخواست کننده یا تقدیم کننده دادخواست اخطار می نماید تا در مدت 10 روز از تاریخ ابلاغ نقایص مذکور را رفع نماید. در صورتی کـه در مهلت مقرر رفع نقص بـه عمل نیاورد و یا درخواست و دادخواست تجدیدنظر خود را خارج از مهلت مقرر قانونی بـه دفتر دادگاه یا بـه دفتر بازداشتگاه تسلیم نماید. دفتر موظف است آن را بـه نظر دادگاه برساند. دادگاه حسب مورد تصمیم مقتضی اتخاذ می نماید.
ماده 246 ـ در صورتی کـه طرفین دعوا با توافق کتبی حق تجدید نظر خواهی خود را ساقط کرده باشند، تجدید نظر خواهی آنان مسموع نخواهد بود.
ماده 247 ـ چنانچه هریک از طرفین دعوا درخواست یا دادخواست تجدیدنظر خود را مسترد نمایند مرجع تجدیدنظر حسب مورد قرار رد درخواست یا ابطال دادخواست تجدیدنظر را صادر خواهد نمود.
ماده 248 ـ آرایی کـه در مرحله تجدیدنظر صادر می شود بـه جز در خصوص رای اصراری قابل درخواست تجدیدنظر مجدد نمی باشد.
تبصره ـ چنانچه ادعای عدم صلاحیت قاضی صادر کننده رای شده باشد در این صورت این ادعا طبق مقررات مربوط قابل رسیدگی در دیوان عالی کشور خواهد بود.
ماده 249 ـ چنانچه رای توسط دادگاهی کـه صلاحیت ذاتی نداشته صادر شده باشد مرجع تجدیدنظر آن را نقض و بـه مرجع صالح ارجاع می نماید و در صورتی کـه از دادگاهی کـه صلاحیت محلی نداشته صادر شود و هر یک از طرفین دعوا در تجدید نظر خواهی خود بـه این موضوع ایراد نمایند، مرجع تجدیدنظر آنرا نقض و بـه دادگاه صالح ارجاع می نماید.
تبصره 1 ـ در مواردی کـه رسیدگی بـه جرمی فقط در صلاحیت دادگاه های تهران است چنانچه در دادگاه محل دیگری رسیدگی و رای صادر شده باشد مرجع تجدیدنظر رای را نقض و پرونده را بـه دادگاه صالح ارسال خواهد نمود.
تبصره 2 ـ صلاحیت مراجع قضایی دادگستری نسبت بـه مراجع غیر دادگستری و صلاحیت دادگاه های عمومی نسبت بـه دادگاه انقلاب و دادگاه های نظامی، همچنین صلاحیت دادگاه بدوی نسبت بـه مراجع تجدیدنظر از جمله صلاحیت های ذاتی آنان است.
ماده 250 ـ اگر رای تجدیدنظر خواسته از نظر احتساب محکوم بـه یا خسارت یا تعیین مشخصات طرفین یا تعیین نوع و میزان مجازات و تطبیق عمل با قانون یا نقایصی نظیر آنها متضمن اشتباهی باشد کـه بـه اساس رای لطمه وارد نسازد مرجع تجدید نظر کـه در مقام تجدیدنظر رسیدگی می نماید ضمن تایید رای آن را تصحیح خواهد نمود.
فصل دوم ـ کیفیت رسیدگی در دادگاه های تجدیدنظر استان
ماده 251 ـ پس از وصول پرونده بـه دادگاه تجدیدنظر استان، در صورت تعدد شعب ابتداء توسط رییس شعبه اول بـه یکی از شعب دادگاه تجدیدنظر ارجاع می شود. شعبه مرجوع الیه بـه نوبت رسیدگی می نماید مگر در مواردی کـه بـه موجب قانون و یا بـه تشخیص رییس شعبه اول دادگاه تجدیدنظر رسیدگی خارج از نوبت ضروری باشد.
ماده 252 ـ هر گاه دادگاه تجدیدنظر تحقیقات انجام شده در مرحله بدوی را ناقص تشخیص دهد یا بررسی اظهارات و مدافعات طرفین و سایر دلایل ابرازی را مستلزم احضار اشخاص ذی ربط بداند با تعیین وقت آنان را احضار می نماید طرفین شکایت می توانند شخصاً حاضر شده و یا وکیل معرفی نمایند، در هر حال عدم حضور یا عدم معرفی وکیل مانع از رسیدگی نخواهد بود.
ماده 253 ـ احضار، جلب، رسیدگی بـه دلایل و سایر ترتیبات در دادگاه تجدیدنظر، مطابق قواعد و مقررات مرحله بدوی است.
ماده 254 ـ قرار تحقیق و معاینه محل در دادگاه تجدیدنظر توسط رییس دادگاه یا بـه دستور او توسط یکی از مستشاران شعبه اجراء می شود و چنانچه محل اجرای قرار در شهر دیگر همان استان باشد دادگاه تجدیدنظر می تواند اجرای قرار را از دادگاه آن محل درخواست نماید و در صورتی کـه محل اجرای قرار در حوزه قضایی استان دیگری باشد با اعطای نیابت قضایی بـه دادگاه محل درخواست اجرای قرار را خواهد نمود. رعایت مفاد تبصره ماده (59) این قانون لازم الرعایه می باشد.
ماده 255 ـ هر گاه دادگاه تجدیدنظر استان حضور متهمی را کـه در حبس است لازم بداند دستور اعزام او را بـه مسئول زندان یا بازداشتگاه صادر می نماید. چنانچه زندان یا بازداشتگاه در محل دیگری باشد متهم بـه دستور دادگاه موقتاً بـه نزدیکترین زندان تحویل داده خواهد شد.
ماده 256 ـ هر گاه از حکم صادره درخواست تجدیدنظر شود و از متهم تامین اخذ نشده باشد و یا متناسب با جرم و ضرر و زیان شاکی خصوصی نباشد دادگاه تجدیدنظر با توجه بـه دلایل موجود می تواند تامین متناسب اخذ نماید.
ماده 257 ـ دادگاه تجدیدنظر در مورد آراء تجدیدنظر خواسته بـه شرح زیر اتخاذ تصمیم می نماید: الف ـ اگر رای مطابق قانون و دلایل موجود در پرونده باشد ضمن تایید آن، پرونده را بـه دادگاه صادر کننده رای اعاده می نماید. ب ـ هر گاه رای از دادگاه فاقد صلاحیت یا بدون رعایت تشریفات قانونی و یا بدون توجه بـه دلایل و مدافعات طرفین صادر شده و عدم رعایت موارد مذکور بـه درجه ای از اهمیت بوده کـه موجب عدم اعتبار قانونی رای مذکور گردد و یا مخالف شرع یا مغایر قانون صادر شده باشد رای صادره را نقض و بـه شرح زیر اقدام می نماید: 1 ـ اگر عملی کـه محکوم علیه بـه اتهام ارتکاب آن محکوم شده است بـه فرض ثبوت، جرم نبوده و یا بـه لحاظ شمول عفو عمومی یا سایر جهات قانونی قابل تعقیب نباشد و یا دادگاه تجدیدنظر بـه هر دلیل برائت متهم را احراز نماید حکم بدوی نقض و رای مقتضی را صادر می نماید هر چند محکوم علیه درخواست تجدیدنظر نکرده باشد و چنانچه محکوم علیه در حبس باشد فوراً آزاد خواهد شد. 2 ـ اگر رای صادره بـه صورت قرار باشد و بـه هر علت نقض شود جهت ادامه رسیدگی بـه دادگاه صادر کننده قرار اعاده می گردد و دادگاه مکلف بـه رسیدگی می باشد. 3 ـ اگر رای بـه علت عدم صلاحیت دادگاه صادر کننده آن نقض شود دادگاه تجدیدنظر پرونده را بـه مرجع صالح ارجاع می نماید. 4 ـ اگر دادگاه تجدیدنظر حکم بدوی را مخالف موازین شرعی یا قانونی تشخیص دهد با ذکر مبانی استدلال و اصول قانونی آنرا نقض و پس از رسیدگی ماهوی مبادرت بـه انشاء رای می نماید. رای صادره جز در موارد مذکور در ماده (235) این قانون قطعی می باشد.
ماده 258 ـ دادگاه تجدیدنظر نمی تواند مجازات تعزیری مقرر در حکم بدوی را تشدید نماید مگر در مواردی کـه مجازات مقرر در حکم بدوی کمتر از حداقل میزانی باشد کـه قانون مقرر داشته و این امر مورد اعتراض شاکی تجدید نظر خواه و یا مقامات مذکور در ماده (235) این قانون قرار گیرد کـه در این موارد مرجع تجدیدنظر با تصحیح حکم بدوی نسبت بـه مجازاتی کـه قانون مقرر داشته اقدام خواهد نمود.
ماده 259 ـ دادگاه تجدیدنظر پس از ختم رسیدگی مکلف است مبادرت بـه صدور رای نماید مگر این کـه انشاء رای متوقف برای تمهید مقدماتی باشد کـه در این صورت در اولین فرصت حداکثر ظرف یک هفته انشاء رای می نماید.
ماده 260 ـ در مواردی کـه رای دادگاه تجدیدنظر بر محکومیت متهم باشد و متهم یا وکیل او در هیچ یک از مراحل دادرسی حاضر نبوده و لایحه دفاعیه یا اعتراضیه هم نداده باشند رای دادگاه تجدیدنظر ظرف مدت 20 روز پس از ابلاغ واقعی بـه متهم یا وکیل او، قابل وا خواهی و رسیدگی در همان دادگاه تجدیدنظر می باشد، رای صادره قطعی است.
فصل سوم ـ دیوان عالی کشور و هیات عمومی
ماده 261 ـ پس از وصول پرونده بـه دیوان عالی کشور رییس دیوان یا یکی از معاونین وی پرونده را با رعایت نوبت و ترتیب وصول بـه یکی از شعب دیوان ارجاع می نماید. شعبه مرجوع الیه بـه نوبت رسیدگی می کند مگر در مواردی کـه بـه موجب قانون یا بـه تشخیص رییس دیوان عالی کشور یا رییس شعبه، رسیدگی خارج از نوبت ضروری باشد.
ماده 262 ـ پس از ارجاع پرونده نمی توان آن را از شعبه مرجوع الیه اخذ و بـه شعبه دیگر ارجاع کرد مگر بـه تجویز قانون.
تبصره ـ رعایت مفاد این ماده در مورد رسیدگی سایر دادگاه ها نیز الزامی است.
ماده 263 ـ رییس شعبه پرونده های ارجاعی را شخصاً بررسی و گزارش آن را تنظیم و یا بـه نوبت بـه یکی از اعضای شعبه ارجاع می نماید. عضو مذکور گزارش پرونده را کـه متضمن جریان آن و بررسی کامل در خصوص تجدید نظر خواهی و جهات قانونی آن باشد بـه صورت مستدل تهیه و بـه رییس شعبه تسلیم می نماید.
تبصره ـ رییس یا عضو شعبه مکلف است حین تنظیم گزارش چنانچه از هریک از قضاتی کـه در آن پرونده دخالت داشته اند تخلف از مواد قانونی یا اعمال غرض و یا بی اطلاعی از مبانی قضایی مشاهده نماید آنرا بطور مشروح و با استدلال در گزارش خود تذکر دهد و بـه دستور رییس شعبه رونوشتی از گزارش یاد شده بـه دادگاه عالی انتظامی قضات ارسال خواهد شد.
ماده 264 ـ رسیدگی در دیوان عالی کشور شکلی است و اطراف دعوا یا وکلای آنها جهت رسیدگی احضار نمی شوند مگر آنکه شعبه رسیدگی کننده حضور آنها را لازم بداند عدم حضور احضار شوندگان موجب تاخیر در رسیدگی و اتخاذ تصمیم نمی گردد.
ماده 265 ـ در موقع رسیدگی عضو ممیز گزارش پرونده و مفاد اوراقی را کـه لازم است قرائت می نماید و طرفین یا وکلای آنان در صورت احضار می توانند با اجازه رییس شعبه مطالب خود را اظهار نمایند. همچنین نماینده دادستان کل در موارد قانونی نظر خود را اظهار می نماید سپس اعضای شعبه با توجه بـه محتویات پرونده و مفاد گزارش و اظهارات اشخاص ذی ربط و نماینده دادستان کل طبق نظر اکثریت بـه شرح زیر اتخاذ تصمیم می نماید:
الف ـ اگر رای مطابق قانون و دلایل موجود در پرونده باشد ضمن تایید آن، پرونده را بـه دادگاه صادر کننده رای اعاده می نماید.
ب ـ هر گاه رای از دادگاه فاقد صلاحیت یا بدون رعایت تشریفات قانونی و بدون توجه بـه دلایل و مدافعات طرفین صادر شده و عدم رعایت موارد مذکور بـه درجه ای از اهمیت بوده کـه موجب عدم اعتبار قانونی رای مذکور و یا مخالف شرع یا مغایر قانون صادر شده باشد، رای صادره نقض و بـه شرح زیر اقدام می نماید:
1 ـ اگر عملی کـه محکوم علیه بـه اتهام ارتکاب آن محکوم شده است بـه فرض ثبوت جرم نبوده یا بـه لحاظ شمول عفو عمومی و یا سایر جهات قانونی قابل تعقیب نباشد رای صادره نقض بلا ارجاع می شود.
2 ـ اگر رای صادره بـه صورت قرار باشد و یا حکم بـه علت نقص تحقیقات نقض شود پس از نقض برای رسیدگی مجدد بـه دادگاه صادر کننده رای ارجاع می شود.
3 ـ اگر رای بـه علت عدم صلاحیت دادگاه نقض شود پرونده بـه مرجعی کـه دیوان عالی کشور صالح تشخیص می دهد ارسال و مرجع مذکور مکلف بـه رسیدگی می باشد.
4 ـ در سایر موارد پس از نقض، پرونده بـه دادگاه هم عرض ارجاع می شود.
تبصره ـ در مواردی کـه دیوان عالی کشور حکم را بـه علت نقص تحقیقات نقض می نماید موظف است کلیه موارد نقص تحقیقات را مشروحاً ذکر نماید.
ماده 266 ـ مرجع رسیدگی پس از نقض رای در دیوان عالی کشور بـه شرح زیر اقدام می نماید:
الف ـ در صورت نقض قرار در دیوان عالی کشور باید از نظر دیوان متابعت نموده و رسیدگی ماهوی نماید.
ب ـ در صورت نقض حکم بـه علت نقص تحقیقات موارد اعلامی را طبق نظر دیوان انجام داده سپس مبادرت بـه انشاء حکم می نماید.
ج ـ در صورت نقض حکم در غیر موارد مذکور، دادگاه می تواند حکم اصراری صادر نماید. چنانچه این حکم مورد تجدید نظر خواهی واقع شود و شعبه دیوان عالی کشور پس از بررسی استدلال دادگاه را بپذیرد حکم را تایید می کند، در غیر این صورت پرونده در هیات عمومی شعب کیفری مطرح و چنانچه نظر شعبه دیوان عالی کشور مورد تایید قرار گرفت حکم صادره نقض و پرونده بـه شعبه دیگر دادگاه ارجاع خواهد شد. دادگاه مرجوع الیه با توجه بـه استدلال هیات عمومی دیوان عالی کشور، حکم مقتضی صادر می نماید. این حکم جز در موارد مذکور در ماده (235) این قانون قطعی است.
ماده 267 ـ در مواردی کـه دادستان کل کشور طبق مقررات، تقاضای تجدیدنظر نماید، می تواند حضور در شعبه دیوان عالی کشور و اظهارنظر نسبت بـه موضوع را بـه یکی از دادیاران دادسرای دیوان عالی کشور بـه عنوان نماینده خود محول نماید.
ماده 268 ـ منسوخ 1381/07/28 ـ هر گاه از رای غیر قطعی محاکم کیفری در مهلت مقرر قانونی تجدید نظر خواهی نشده، یا بـه هر علتی رای قطعی شده باشد و محکوم علیه، مدعی خلاف شرع یا قانون بودن آن رای باشد. می تواند ظرف مدت یک ماه از تاریخ انقضاء مهلت تجدیدنظر خواهی یا قطعیت حکم از طریق دادستان کل کشور تقاضای نقض حکم را بنماید تقاضای یاد شده مستلزم تقدیم درخواست و پرداخت هزینه مربوطه بـه ماخذ دو برابر هزینه دادرسی در مرحله تجدیدنظر احکام کیفری خواهد بود.
ماده 269 ـ دفتر دادستان کل کشور درخواست نقض را مطابق ماده قبل دریافت و در صورت تکمیل بودن آن از جهت ضمایم و مستندات و هزینه دادرسی برابر مقررات آن را ثبت و بـه نظر دادستان کل کشور می رساند، دادستان کل کشور پس از بررسی چنانچه ادعای مزبور را در خصوص مخالفت بین رای با موازین شرع یا قانون، مقرون بـه صحت تشخیص دهد با ذکر استدلال از دیوان عالی کشور درخواست نقض آن را می نماید دیوان عالی کشور در صورت نقض حکم پرونده را جهت رسیدگی بـه دادگاه هم عرض ارسال می دارد.
تبصره 1 ـ چنانچه درخواست تقدیمی ناقص باشد دفتر دادستان کل کشور بـه تقدیم کننده ابلاغ می نماید کـه ظرف ده روز از آن رفع نقص کند. در صورت عدم اقدام در مهلت مذکور ترتیب اثری بـه آن داده نخواهد شد.
تبصره 2 ـ درخواست نقض حکم توسط دادستان کل از دیوان عالی کشور موجب توقف اجرای حکم تا پایان رسیدگی دیوان عالی کشور خواهد بود.
تبصره 3 ـ آراء صادره ناشی از اعمال دو ماده فوق جز در موارد مذکور در ماده (235) این قانون قابل اعتراض و تجدیدنظر نمی باشد.
ماده 270 ـ هر گاه در شعب دیوان عالی کشور و یا هر یک از دادگاه ها نسبت بـه موارد مشابه اعم از حقوقی، کیفری و امور حسبی با استنباط از قوانین آرای مختلفی صادر شود رییس دیوان عالی کشور یا دادستان کل کشور بـه هر طریقی کـه آگاه شوند، مکلفند نظر هیات عمومی دیوان عالی کشور را بـه منظور ایجاد وحدت رویه درخواست کنند. همچنین هر یک از قضات شعب دیوان عالی کشور یا دادگاه ها نیز می توانند با ذکر دلایل از طریق رییس دیوان عالی کشور یا دادستان کل کشور نظر هیات عمومی را در خصوص موضوع کسب کنند. هیات عمومی دیوان عالی کشور بـه ریاست رییس دیوان عالی یا معاون وی و با حضور دادستان کل کشور یا نماینده او و حداقل سه چهارم رؤسا و مستشاران و اعضای معاون کلیه شعب تشکیل می شود تا موضوع مورد اختلاف را بررسی و نسبت بـه آن اتخاذ تصمیم نماید. رای اکثریت کـه مطابق موازین شرعی باشد ملاک عمل خواهد بود. آرای هیات عمومی دیوان عالی کشور نسبت بـه احکام قطعی شده بی اثر است ولی در موارد مشابه تبعیت از آن برای شعب دیوان عالی کشور و دادگاه ها لازم می باشد.
ماده 271 ـ آرای هیات عمومی دیوان عالی کشور قابل تجدیدنظر نبوده و فقط بـه موجب قانون بی اثر می شوند.
باب چهارم : اعاده دادرسی
ماده 272 ـ موارد اعاده دادرسی از احکام قطعی دادگاهها اعم از اینکه حکم صادره بـه مرحله اجراء گذاشته شده یا نشده باشد بـه قرار زیر است:
1 ـ در صورتی کـه کسی بـه اتهام قتل شخصی محکوم شده لیکن زنده بودن شخص در آن زمان محرز شود و یا ثابت شود کـه در حال حیات است.
2 ـ در صورتی کـه چند نفر بـه اتهام ارتکاب جرمی محکوم شوند و ارتکاب جرم بـه گونه ای است کـه نمی تواند بیش از یک مرتکب داشته باشد.
3 ـ در صورتی کـه شخصی بـه علت انتساب جرمی محکومیت یافته و فرد دیگری نیز بـه موجب حکمی از مرجع قضایی دیگر بـه علت انتساب همان جرم محکوم شده باشد بطوری کـه از تعارض و تضاد مفاد دو حکم صادره بی گناهی یکی از آن دو نفر محکوم احراز شود.
4 ـ جعلی بودن اسناد یا خلاف واقع بودن شهادت گواهان کـه مبنای حکم صادر شده بوده است ثابت گردد.
5 ـ در صورتی کـه پس از صدور حکم قطعی، واقعه جدیدی حادث و یا ظاهر شود یا دلایل جدیدی ارائه شود کـه موجب اثبات بیگناهی محکوم علیه باشد.
6 ـ درصورتیکه بـه علت اشتباه قاضی کیفر مورد حکم متناسب با جرم نباشد.
7 ـ در صورتی کـه قانون لاحق مبتنی بر تخفیف مجازات نسبت بـه قانون سابق باشد کـه در این صورت پس از اعاده دادرسی مجازات جدید نباید از مجازات قبلی شدیدتر باشد.
تبصره ـ گذشت شاکی یا مدعی خصوصی در جرایم غیر قابل گذشت بعد از صدور حکم قطعی موجب اعاده دادرسی نخواهد بود.
ماده 273 ـ اشخاص زیر حق درخواست اعاده دادرسی دارند:
1 ـ محکوم علیه یا وکیل یا قائم مقام قانونی او و در صورت فوت یا غیبت محکوم علیه، همسر و وراث قانونی و وصی او.
2 ـ دادستان کل کشور.
3 ـ رییس حوزه قضایی.
ماده 274 ـ تقاضای اعاده دادرسی بـه دیوان عالی کشور تسلیم می شود، مرجع یاد شده پس از احراز انطباق با یکی از موارد مندرج در ماده (272) رسیدگی مجدد را بـه دادگاه هم عرض دادگاه صادر کننده حکم قطعی ارجاع می نماید.
ماده 275 ـ رای دیوان عالی کشور در خصوص پذیرش اعاده دادرسی، اجرای حکم را در صورت عدم اجراء تا اعاده دادرسی و صدور حکم مجدد بـه تعویق خواهد انداخت لیکن بـه منظور جلوگیری از فرار یا مخفی شدن محکوم علیه چنانچه تامین متناسب از متهم اخذ نشده باشد یا تامین ماخوذه منتفی شده باشد تامین لازم اخذ می شود.
تبصره ـ مرجع صدور قرار تامین، دادگاهی است کـه پس از تجویز اعاده دادرسی بـه موضوع رسیدگی می نماید.
ماده 276 ـ پس از شروع بـه محاکمه ثانوی هر گاه دلایلی کـه محکوم علیه اقامه می نماید قوی باشد آثار و تبعات حکم اولی، فوری متوقف و تخفیف لازم نسبت بـه حال محکوم علیه مجری می شود ولی تخفیف یاد شده نباید باعث فرار محکوم علیه از محاکمه یا مخفی شدن او بشود.
ماده 277 ـ هر گاه شاکی یا مدعی خصوصی در جرایم غیر قابل گذشت بعد از قطعی شدن حکم از شکایت خود صرفنظر نماید محکوم علیه می تواند با استناد بـه استرداد شکایت از دادگاه صادر کننده حکم قطعی، درخواست کند کـه در میزان مجازات تجدیدنظر نماید، در این مورد دادگاه بـه درخواست محکوم علیه در وقت فوق العاده رسیدگی نموده و مجازات را در صورت اقتضاء در حدود قانون تخفیف خواهد داد. این رای قطعی است.
باب پنجم اجرای احکام
فصل اول ـ احکام لازم الاجرا
ماده 278 ـ احکام لازم الاجرا عبارتند از:
الف ـ حکم قطعی دادگاه بدوی.
ب ـ حکم دادگاه بدوی کـه در مهلت مقرر در قانون نسبت بـه آن اعتراض یا درخواست تجدیدنظر نشده باشد و یا اعتراض یا درخواست تجدید نظر نسبت بـه آن رد شده باشد.
ج ـ حکم دادگاه بدوی کـه مورد تایید مرجع تجدید نظر قرار گرفته باشد.
د ـ حکمی کـه دادگاه تجدیدنظر پس از نقض رای بدوی صادر می نماید.
ماده 279 ـ هر گاه حکم صادره راجع بـه چند نفر باشد و در موعد مقرر بعضی از آنان بـه حکم اعتراض و یا درخواست تجدیدنظر کرده باشند نسبت بـه بقیه پس از انقضای مهلت اعتراض و یا تجدید نظر خواهی لازم الاجرا خواهد بود.
ماده 280 ـ اعتراض یا درخواست تجدید نظر نسبت بـه یک قسمت از حکم مانع اجرای آن نسبت بـه سایر موارد نمی باشد.
فصل دوم ـ ترتیب اجرای احکام
ماده 281 ـ اجرای حکم در هر حال با دادگاه بدوی صادر کننده حکم یا قائم مقام آن بـه شرح مواد آتی می باشد.
ماده 282 ـ در مواردی کـه اجرای حکم می بایست توسط ماموران یا سازمان های دولتی یا عمومی بـه عمل آید دادگاه ضمن ارسال رونوشت حکم و صدور دستور اجراء و آموزش لازم، نظارت کامل بر چگونگی اجرای حکم و اقدامات آنان بـه عمل می آورد.
ماده 283 ـ عملیات اجرای حکم پس از صدور دستور دادگاه شروع و بـه هیچ وجه متوقف نمی شود مگر در مواردی کـه دادگاه صادر کننده حکم در حدود مقررات دستور توقف اجرای حکم را صادر نماید.
ماده 284 ـ کلیه ضابطین دادگستری و نیروهای انتظامی و نظامی و رؤسای سازمان های دولتی و وابسته بـه دولت و یا مؤسسات عمومی در حدود وظایف خود مکلفند دستورات مراجع قضایی را در مقام اجرای احکام رعایت کنند. تخلف از مقررات این ماده علاوه بر تعقیب اداری و انتظامی مستوجب تعقیب کیفری برابر قانون مربوط می باشد.
ماده 285 ـ رفع ابهام و اجمال از حکم با دادگاه صادر کننده حکم است لیکن رفع اشکالات مربوط بـه اجرای حکم توسط دادگاهی کـه حکم زیر نظر آن اجرا می شود بـه عمل خواهد آمد.
ماده 286 ـ اجرای احکام راجع بـه هزینه دادرسی، تادیه خسارات و ضرر و زیان مدعیان خصوصی برابر مقررات مندرج در فصل اجرای احکام مدنی بـه عمل می آید.
ماده 287 ـ هر گاه رای بـه برائت یا منع تعقیب یا موقوفی تعقیب متهم صادر شود، رای بلافاصله توسط دادگاه اجراء می شود و چنانچه متهم بـه علت دیگری بازداشت نباشد فوری از وی رفع بازداشت خواهد شد.
ماده 288 ـ مجازات شلاق تعزیری در موارد زیر تا رفع مانع اجراء نمی شود: الف ـ زنی کـه در ایام بارداری یا نفاس یا استحاضه باشد. ب ـ زن شیرده در ایامی کـه طفل وی شیرخوار است حداکثر بـه مدت دو سال. ج ـ بیماری کـه بـه تشخیص پزشک قانونی یا پزشک معتمد دادگاه، اجرای حکم موجب تشدید بیماری یا تاخیر در بهبودی او شود. در این مورد چنانچه امیدی بـه بهبودی بیمار نباشد یا دادگاه مصلحت بداند یک دسته تازیانه یا ترکه مشتمل بر تعداد شلاق کـه مورد حکم قرار گرفته است تهیه و یکبار بـه محکوم علیه زده می شود. د ـ در مواردی کـه تبدیل مجازاتی بـه مجازات دیگر برابر قانون لازم باشد مجازات اولی تا اتخاذ تصمیم از طرف دادگاه اجراء نخواهد شد.
ماده 289 ـ جنون بعد از صدور حکم و فرار محکوم علیه در حین اجرای حکم موجب سقوط مجازات تعزیری نمی باشد.
ماده 290 ـ محل و چگونگی اجرای حکم شلاق بـه تشخیص دادگاه با رعایت موازین شرعی و حفظ نظم عمومی و سایر مقررات مربوط در حکم تعیین می شود.
ماده 291 ـ بیماری محکوم علیه موجب توقف اجرای مجازات حبس نمی شود مگر اینکه بـه تشخیص دادگاه اجرای حکم موجب شدت بیماری و تاخیر در بهبودی محکوم علیه باشد کـه در این صورت دادگاه با تشخیص پزشک قانونی یا پزشک معتمد و اخذ تامین متناسب اجازه معالجه در خارج از زندان را صادر می نماید و اگر محکوم علیه تامین ندهد بـه تشخیص پزشک و دستور دادگاه در زندان یا بیمارستان تحت نظر ضابطین دادگستری معالجه می شود.
تبصره ـ در صورت جنون، محکوم علیه تا بهبودی در بیمارستان روانی نگهداری می شود. ایام توقف در بیمارستان جزو محکومیت وی محاسبه می شود.
ماده 292 ـ چگونگی پرداخت دیه و مهلت آن بـه ترتیبی است کـه در قانون مجازات اسلامی و قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی پیش بینی شده است.
ماده 293 ـ قبل از اجرای حکم اعدام یا قصاص نفس یا رجم یا صلب مراسم مذهبی توسط اشخاصی کـه صلاحیت دارند نسبت بـه محکوم علیه انجام می گیرد و هنگام اجرای حکم اعدام باید رییس دادگاه صادر کننده حکم یا نماینده او، رییس نیروی انتظامی محل یا نماینده وی، رییس زندان، پزشک قانونی یا پزشک معتمد محل و منشی دادگاه حاضر باشند. وکیل محکوم علیه نیز می تواند حضور یابد. پس از حاضر کردن محکوم علیه در محل، رییس دادگاه یا نماینده او دستور اجرای حکم را صادر و منشی دادگاه حکم را با صدای رسا قرائت می نماید، سپس حکم اجراء و صورت مجلس تنظیمی بـه امضای حاضران می رسد.
تبصره ـ آیین نامه اجرایی این ماده و همچنین چگونگی اجرای حکم شلاق ظرف مدت سه ماه توسط وزیر دادگستری تهیه و بـه تصویب رییس قوه قضاییه خواهد رسید.
بیشتر بخوانید: آئین نامه اجرای احکام قصاص، رجم، قتل، صلب، اعدام و شلاق مصوب 1382
ماده 294 ـ اشخاصی کـه محکوم بـه حبس هستند، با اعلام نوع جرم و میزان محکومیت برای تحمل کیفر بـه زندان معرفی می شوند.
ماده 295 ـ مدت تمامی کیفرهای حبس از روزی شروع می شود کـه محکوم علیه بـه موجب حکم قطعی قابل اجراء حبس شود.
تبصره ـ چنانچه محکوم علیه قبل از صدور حکم لازم الاجرا بـه علت اتهام یا اتهاماتی کـه در پرونده امر مطرح بوده بازداشت شده باشد مدت بازداشت قبلی از مقدار حبس او کسر خواهد شد.
ماده 296 ـ کودک شیرخوار را از مادری کـه محکوم بـه حبس یا تبعید شده نباید جدا کرد مگر اینکه مادر با رضایت، او را بـه پدر یا نزدیکان دیگرش بسپارد.
ماده 297 ـ اشخاصی کـه بـه تبعید محکوم شده اند، بـه محل اعزام و مراتب بـه دادگاه و نیروی انتظامی محل ابلاغ می شود.
تبصره ـ آیین نامه اجرایی این ماده ظرف مدت سه ماه توسط وزارتخانه های دادگستری و کشور تهیه و بـه تصویب هیات وزیران خواهد رسید.
بیشتر بخوانید: آیین نامه اجرای مجازات تبعید مصوب 1380/06/14
ماده 298 ـ حکم برائت متهم در صورت درخواست او و با هزینه خودش در جراید کثیرالانتشار اعلان می شود.
ماده 299 ـ در اجرای حکم بـه جزای نقدی، میزان محکوم بـه باید بـه حساب خزانه دولت واریز و برگ رسید آن پیوست پرونده شود.
ماده 300 ـ اجرای حدود شرعی برابر مقررات مندرج در قانون مجازات اسلامی خواهد بود.
باب ششم : هزینه دادرسی
ماده 301 ـ شاکی باید هزینه شکایت کیفری را برابر مقررات هنگام شکایت تادیه نماید. مدعی خصوصی هم کـه بـه تبع امر کیفری مطالبه ضرر و زیان می نماید باید هزینه دادرسی را مطابق مقررات مربوط بـه امور مدنی بپردازد. هر گاه مدعی خصوصی متمکن نبوده و استطاعت تادیه هزینه دادرسی را نداشته باشد و از دادگاه تقاضای معافیت نماید، دادگاه می تواند پس از اظهارنظر رییس حوزه قضایی یا معاون وی در این خصوص مدعی را از تادیه هزینه دادرسی برای همان موضوعی کـه مورد ادعا است بطور موقت معاف نماید. تاخیر رسیدگی بـه امر جزایی بـه علت عدم تادیه هزینه دادرسی از سوی مدعی خصوصی جایز نیست و احراز عدم تمکن با نظر دادگاه است.
تبصره ـ پس از صدور حکم و در هنگام اجرای آن، مسئول اجرای احکام مکلف است هزینه دادرسی را از محل محکوم بـه استیفاء نماید.
ماده 302 ـ متهم و مدعی خصوصی بابت هزینه های ایاب و ذهاب گواهان و حق الزحمه کارشناسان و مترجمان و پزشکان و غیره کـه بـه دستور مقامات قضایی احضار می شوند وجهی نمی پردازند ولی چنانچه درخواست احضار یا کسب نظر آنان بـه درخواست متهم یا مدعی خصوصی باشد درخواست کننده باید هزینه مربوط را بپردازد.
تبصره ـ مقدار هزینه ها بـه موجب تعرفه ای است کـه توسط وزیر دادگستری تهیه و بـه تصویب رییس قوه قضاییه خواهد رسید و دادگاه برابر همان تعرفه هزینه ها را معین کرده و در حکم قید می کند.
ماده 303 ـ هزینه تطبیق رونوشت یا تصویر اسناد و تهیه آن برابر مقررات قانونی خواهد بود.
ماده 304 ـ در صورت تعدد محکوم علیهم، هزینه های دادرسی میان آنان تقسیم می شود و دادگاه در این تقسیم بـه مقصر اصلی و فرعی توجه نموده و سهم هریک را با توجه بـه تناسب دخالت آنان در وقوع جرم تعیین می نماید.
ماده 305 ـ شاکی یا مدعی خصوصی می تواند در هر مرحله از دادرسی تمامی هزینه های دادرسی را کـه پرداخت کرده از مدعی علیه مطالبه کند دادگاه پس از ذی حق شناختن وی مکلف است هنگام صدور حکم نسبت بـه پرداخت آن دستور لازم را صادر نماید.
ماده 306 ـ در حکم دادگـاه باید مسئول پرداخت هزینه های دادرسی معین شود و همچنین صورت هزینه هایی کـه مصرف شده است ضمن صدور حکم بـه صورت تفصیلی تعیین شود.
ماده 307 ـ چنانچه هنگام اجرای حکم، محکوم علیه فوت نموده باشد هزینه دادرسی از ماترک وی وصول می شود.
ماده 308 ـ از تاریخ لازم الاجرا شدن این قانون دادگاه های عمومی و انقلاب فقط بر اساس این قانون عمل نموده و قانون آیین دادرسی کیفری مصوب سال 1290 و اصلاحات بعدی آن و همچنین کلیه قوانین و مقررات مغایر با این قانون نسبت بـه دادگاه های عمومی و انقلاب لغو می گردد.
قانون فوق مشتمل بر سیصد و هشت ماده و هشتاد و چهار تبصره طبق اصل هشتاد و پنجم (85) قانون اساسی در روز یکشنبه مورخ بیست و هشتم شهریور ماه یک هزار و سیصد و هفتاد و هشت کمیسیون امور قضایی و حقوقی تصویب و در جلسه علنی روز یکشنبه مورخ بیست و دوم فروردین ماه یک هزار و سیصد و هفتاد و هشت با سه سال مدت اجرای آزمایشی آن موافقت شده بود در تاریخ 1378/06/31 بـه تایید شورای محترم نگهبان رسیده است.
رییس مجلس شورای اسلامی ـ علی اکبر ناطق نوری